سلام به همگی دوستان.:)
این اجرا رو تو یکی از روزهای سبز زیبای فرودین ماه مورخ 26 اُم دیـدم... ( یَنی دیدیم ) .... و تصمیم دیدنش هم تصمیمی بود کاملاً اتفاقی و ناگهانی و خیلی مصمّمانه با همراهی دوست - همکار عزیز و ارجمندم بعد از یک روزِ سخت و پر تلاطمِ کاری ( البته به نیت نمایش دیگه ای رفته بودیم تئاترشهر که بنده کلی هم دخیل بسته بودم ... ضجه زده بودم براش... که خب قسمت نشد و نطلبید..:| ) رفتیم به تماشای این اجرا. :)
خب ازونجایی که بنده کلاً خیلی علااااااقه ی وافر خاصی به آیین های جنوب کشور و اَلوان و دنیای پر تلألؤ رقصِ رنگها دارم... و بازم ازونجاییکه جذابیت بروشور و پوستر تئاتر هم در جهت جذب مخاطب خیلی برام وِری زیاد حائز اهمیته ( بروشور این تئاتر نمیگم عالیه ولی انصافاً از لحاظ ترکیب بندی عناصر و چینشِ سه رنگ قرمز و سیاه و سفیدش خیلی خوب تونسته مفهوم حالت روحی و روانشناختیه روانِ داغونه شخصیت اصلیه نمایش رو برسونه و حسش به مخاطب رو القا کنه.) ... و البته صد البته بر منکرش لعنت عبارتِ تیترِ" برگرفته از آنتیگونه ی سوفوکل" و شرکت در جشنواره تئاتر فجر هم جزء دلایل لاینفکی بودند از مجموع دلایلِ انگیزه بخش در جهت دیدن این اجرا. :)
خلاصه اینکه انرژی "راکب" مارو طلبیدو ما مغلوب اسیر بادها روحمون سوار بر مرکب شدو رفتیم به تماشای الوانِ رقصان بادها بر موجهای بلند وحشیِ
... دیدن ادامه ››
زیبای ساحلِ خلیج فارس.... :)
بنظر من این اجرا اجرایی بود کاملاً بصری و سورئال ... و پر از تلاطم رنگها و بادهایی که هرکدوم از شخصیت اون بادها به برداشت من نمادی بودند از کارماهای خوب و بد درون یک انسان ... . با اینکه تو ابتدای نمایش مقداری فهم داستان گنگ بود برام بخاطر طولانی بودن و ادغام دیالوگهای بازیگرا باهم یه جاهایی از کار مفهومِ منظورشون سخت بود برام ولی کم کم با گذشت سِیرِ زمان متوجه منظور داستان شدم... اجرا رو درکل به چند دلیل دوستش داشتم و خوشم اومد. اول از همه گروه موسیقیش واااااقعاً بی نظیر بود (موسیقی آواییِ بومی سواحل هرمزگان) ... منو یاد نواها و شروه خوانی های ماهیگیران بومیِ سواحل دریا ( سمت جنوب متمایل به شرقِ زیرینِ گربه ی نقشه ) میانداخت...و میشه گفت نسبت به سایر اِلِمانهای دیگه ی این تئاتر بیشتر جذبم کرد... و حرکات موزونِ ترکیب آواها با رقص الوانِ بادها هم همراه با کنتراستِ نورپردازیهای گرمشون رو هم دوست داشتم... چندین بار روحمو برد به افقهای ساحل گرم سوزان سواحل جنوب و حسابی موج سواری کردم...:) ( فقط یه جاهایی حرکات موزون ناموزون خارج از ریتم و هماهنگ نبود...:| ). طراحی لباسها هم هماهنگ با موضوع داستان و از پوشش نقاب های زنان بندری هم کاملاً بجا استفاده شده بود و دکور هم همینطور... اِلِمانی بود از بادبان های قایق های چوبی .
( البته میدونم که هیچ ربطی نداره ولی نمیدونم چرا یه جاهایی یادِ کتابِ جاناتان مرغ دریایی میاُفتادم..:| ..) .. و مهمتر از همه استفاده ی مناسب و کاملاً به جا از چند بازیگر بومی از عناصر بسیار مهم این تئاتر بود.. مخصوصاً صحنه ای که گروه موسیقی با چهره ها و آلات اصوات و پوشش خاصشون با بازیگرها ترکیب شدند ریتم بسیار زیبایی داشت و بنظر من بهترین صحنه ی نمایش بود. :)
درکل به دیدگاه من این اجرا اجراییه کاملاً بصری - حسی و چون بر پایه ی حرکت بناست ایکاش میتونست خالی از دیالوگ گویی و بصورت یک نمایش رقص موزیکال آیینی با همان رقص و آواها و نواهاشون تو فضایی بزرگتر اجرا میشد خیلی دیگه عالی تر تر تر میشد.. ( یه چیزی مثلاً تو مایه های اپراهای نمایشی مثل "فندق شکن" یا "ویولون زن روی بام"..)..و با اینکه این نمایش یه برداشتی آزاد از آنتیگونه ی سوفوکل بوده نویسنده ی این نمایش هم خیلی خوب تونسته داستانی متفاوت رو در قالب ساختاریه اساطیری آیینی بومی تو قالب آنتیگونه جای بده.
درکل از اون تئاترهای حسیه که من راضی بودم ... و دیدنش رو برای یکبار توصیه میکنم. :)
با تشکر از عوامل نمایش و خیلی نخسته باشید میگم به انرژی و پتانسیل بالای بازیگرها .... خدا قوت و به امید موفقیت بیشترو بیشتر تر و دیدنِ اجراهای بعدیشون. :)