اگر تهرانی را بشناسی و به قولی اهل کارهایش باشی سیندرلا را دوست خواهی داشت. حتمنم دوست خواهی داشت. فقط می توان امیدوار ماند امثال تهرانی هر سال کاری اجرا کنند. نمایش مانند دیگر کارهای تهرانی چندان اکت و جنبش دراماتیکی به لحاظ فیزیکال ندارد اما متن....متن در کنه خود به شدت دراماتیک و پیش برنده است. جایی از کار نیست که مخاطب احساس کند از کار کنده شده. تا آخر با روند داستانی کارپیش می روی. و پاساژهای نمایشی زیبا با صدای جادویی آن خانمی که آواز می خواند لحظه های زیبایی برایت رقم می زند که نمی توانی تا چند روز فراموشش نکنی. متن تهرانی مثل دیگر کارهایش داد می زند نوشته ی تهرانی است. دیالوگ ها (خصوصن پرده ی اول نمایش) در تکراری جنون آسا مدام بین سیندرلا و سروان رد و بدل می شوند به گونه ای که به تدریج از معنای خود تهی می شوند. بازی های زبانی تهرانی در دیالوگ نویسی هایش در این متن نیز به چشم می خورد. و البته تهرانی در این متنش هم باز از فیل غافل نشده است! متن به خودی خود مانند یک قطعه ی موسیقی است که در حال شنیدنش هسنی اما این قطعه ی موسیقی برای شنیده شدن نیازمند ریتم است که درآوردن این ریتم با بازیگران است. و مشکل این کار دقیقن از همین جا شروع می شود. تهرانی در این کار بر خلاف کارهای دیگرش با اعضای گروه خود کار نکرده است. به جز مجید آقاکرمی دیگر بازیگران برای اولین بار است که با او کار می کنند. و نکته ی بسیار جالب این جاست که فقط آقاکرمی است که در طول اجرا آهنگ دیالوگ ها را آنطور که باید می گوید و ریتم به وضوح در نحوه ی دیالوگ گفتن آقاکرمی مشخص است. اما دیگر بازیگران حتی خانم آدینه این ریتم را در دیالوگ هایشان به هیچ وجه ندارند. بهنوش طباطبایی در صحنه ی اول با آن طرز شروع کردنش متن را در نظرم انداخت و به نوعی می شود گفت ذوقم خورد. البته مطمئنم این موسیقی متن در اجراهای بعدی رفع خواهد شد. خود تهرانی همیشه به شوخی می گوید اجراهای اول ما را نیایید. ده تا اجرای اول ما همیشه نابود است. به هرحال در این اجرا چند جا هم تپقی زده شد و در صحنه ی آخر هم برای مدتی میکروفن به اشتباه روشن شد که البته در هر اجرایی پیش می آید.
در پایان فقط می گویم خدا را شکر که جلال تهرانی هست
سیندرلا را از دست ندهید
والسلام