یادداشت علی یداللهی بر نمایش «حُنّاق»
نویسنده و کارگردان: علی بابایی
نمایش «حنّاق» تلاشی است برای طرح یک مسئلهی اجتماعی گور خوابی از منظری روانشناختی؛ جستوجویی در ریشههای زخمهایی که انسان امروز با خود حمل میکند و اغلب منشأ آنها را در کودکیاش نمیبیند یا نمیخواهد ببیند. بابایی در این اثر، سه زن از سه نسل و یک مرد را کنار هم قرار میدهد؛ چهار کاراکتر که هرکدام با مصیبتی درونی درگیرند و گرهی مشترکشان، کودکیِ زخمی و نادیدهگرفتهشده است. متن از خلال روایتهای پراکنده و عاطفی، به تدریج پرده از برهههایی برمیدارد که شکلدهنده شخصیت امروز آنهاست و همین شفافسازی تدریجی، هستهی روانشناختی نمایش را میسازد.
استفاده از گروه فرم برای نمایش دغدغههای ذهنی شخصیتها، انتخابی هوشمندانه است. این گروه، لایهی ناپیدا اما همواره حاضر ذهن را تجسم میبخشد؛ جابهجاییها، ریتمها و تکرارهای فرمی آنها، باعث میشود ذهن پریشان کاراکترها نهتنها روایت شود، بلکه به چشم دیده و در فضا احساس شود.
مینیمال بودن اجزای اجرا—از میزانسنها تا طراحی صحنه—به شکل مؤثری به نمایش کمک کرده است. بابایی بهجای پیچیدگیهای بصری، به جوهرهی موقعیتها
... دیدن ادامه ››
تکیه کرده و اجازه داده است رابطهها و رفتارها خودِ درام را بسازند. موسیقی نیز در همین راستا عمل میکند: نامحسوس، بیادعا و درست در اندازه، تا جایی که نقطهی قوتش همین «شنیده نشدن» و عدم دخالت در بار عاطفی صحنههاست.
بازیها کنترلشده و اندازهاند. هیچ اغراق یا تأکیدی خارج از دایرهی واقعیت دیده نمیشود و همین باعث میشود انرژی صحنه در تعادل باقی بماند. صحنهها نیز دقیقاً در حد نیاز ساخته شدهاند؛ نه بیش از حد طولانی و نه کوتاه و ناتمام. در میان بازیگران، حضور کودک چشمگیر است؛ حضوری مثبت، مسئولانه و تأثیرگذار که به واقعگرایی و حس صحنه جان تازه میدهد.
«حنّاق» نمایشی است دربارهی ماندگاری زخمها؛ دربارهی اینکه گذشته همیشه گذشته نمیشود، اگر دیده و درمان نشود. اثری ساده اما فکرشده، که با تکیه بر بازیهای اندازه، طراحی مینیمال و محتوای روانشناختی، تجربهای انسانی و آشنا برای مخاطب میسازد.
علی یدالهی