در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | فرهام محمدی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:48:58
 

فعال هنری

 ۲۲ تیر ۱۳۸۲
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فرهام محمدی (farhammohammadi)
درباره نمایش بچه i
در پس سال‌های گذشته و گذران زندگی همیشه به لوپ تکرار شونده‌ی زندگی فکر کردم. حتی اگر فکر نمی‌کردم توانایی خوبی در آزار دادن لحظه به لحظه‌ام داشت، ... دیدن ادامه ›› بازگشت ثانیه‌ای سختی‌هارو مسلماً تمام آدما در دنیا تجربه کردن همین اتفاق شروع کننده‌ی جریانی بود بعد از جنگ جهانی دوم به نام ابزورد زمانی که انسان ها از اطراف خود,نیرویی بالاتر،و حتی خود خلقتشون ناامید شدن و به باور رسیدن که این جریان ملال آور قرار بر تکرار لحظه به لحظه‌ای رو داره و راهی برای تمام کردنش وجود نداره.
این چیزی بود که در نمایش بچه دیدیم چرخه‌ای از فرم ابتدایی تمام کرکتر ها که با صدای موسیقی تکرار شونده شروع میشد و فرمی و پشت سر هم تکرار می‌کردند که نظم و ترتیب خاص خودش را داشت و جنون شخصیت‌هارا نشون میداد.
از دیدگاه من عدم قطعیت در تغییر کاراکتر به صورت کلی به معنای جنون درون اثر بود دو کرکتر اصلی یعنی مادر و پدر هردو به فکر خوردن گوشت به کنار یکدیگر نشسته و دیالوگ هایی راجب خوردن گوشت رد و بدل می‌کنند که در ابتدا معنای خاصی ندارد اما در آینده‌ی ذهنی ما می‌توان معنایی جذب کرد گوشت در داستان آن وجه‌ی عرفانی بر ضد حضور مدرنیسم و نسل جوان بر داستان است ، این تقابل سنت و مدرنیسم که گوشت بهانه‌ای برای آن است در طول داستان به شکل‌های مختلفی نشان داده می‌شود ، مثال در بازی بچگانه اول پدر و مادر گاردی برای بازی با بچه دارند اما در انتهای نمایش وقتی به فرزند دوم می‌رسند علاقه‌ی زیادی به بازی دارند اما برای پیش بردن اهداف سنتی خود یعنی خوردن گوشت ‌.
در داستان حتی فرزند به عنوان ایده‌ای جدید ایده‌هایی می‌دهد که شاید به اندازه‌ی کافی مفید نباشد مثل خوردن سبزیجات که از لحاظ کلی به انسان آسیب می‌زند اما بر ضد گوشت و رویکردی ضعیف به مقابله با سنت می‌پردازد.
کاراکتر دکتر به عنوان فردی از جنس سنت بیشترین خطای ممکن را می‌کند چرا که بهانه‌ای برای ضبح کردن بچه به پدر و مادر می‌دهد که توهم بچه‌‌ای از جنس خودشان است که موجب می‌شود آنها بچه‌ای که کائنات و خرافات خودشان به آنها داده‌است را بخورند و زمانی منطقی و عقلانی تصمیم می‌گیرند که در موضع ضعف مقابل بچه قرار میگیرند اما منطق با منطق جهان بیرون یکی نیست و با منطق خودشان است که یکی‌است یعنی خوردن گوشت.
میل به خوردن گوشت ، غریضه‌ای بس حیوانی است که در ثانیه به ثانیه‌ی نمایش به ما نشان داده می‌شود غریضه‌ای از جنس جامعه و ارتباط گه حتی شاید ما یادمان نباشد ارتباط ما چیست جهان اطرافمان چقدر بزرگ است یا اصلا چرا یک اتاق داریم اما غریضه می‌گوید آن یک اتاق برای بچه‌است اگر بچه چیزی بگوید قبول است اما اگر بچه‌ی ما نباشد غریضه چیزی جز فرما سیری نمی‌دهد ، در کل به نوعی سنت همان گرگ داخل بازی‌است که در را هم بخاطرش قفل می‌کنیم اما گرگ واقعی درون خانه‌ی تک تک ماست که در تاریکی به سمت تماشگرانی حرکت می‌کند که بی تفاوت در این قتل و غارت نشسته‌است.
فرهام محمدی (farhammohammadi)
درباره نمایش بچه i
من اجرای مولوی رو دیده بودم و مجدد به اتفاق یکی از دوستان نمایش رو دیدم و مانند سری اول لذت بردم ، بازیگر نقش پدر (مهدی مجنونی) نسبت به بازیگر مولوی و تصور من خیلی بهتر بود فرای توقع بود و خوشحالم که افتخار همکاری باهاش رو داشتم
اما دکور و صحنه و نورپردازی به‌دلیل محدودیت سالن حافظ مقداری افت داشت.
بنا بر سلیقه کارهای ابزورد و مملو از خشونت رو بشدت دوست دارم و اینکار تونست بعد از مدت‌ها میل‌ام رو به همچین درام هایی ارضا کنه.
در عین ایرادات کلی و ساختار درماتیک متن در باب شکل روایت خسته نباشید میگم به تیم اجرایی و کارگردانی خوب و هماهنگ و کست درجه یک و تلاشگر اجرای بچه امیدوارم درخشش تک به تک دوستان و همکاران عزیزم رو در آینده‌ای نزدیک ببینم.
ممنون از حضورتون و دقت و نظرتون🙏🏻
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود خدمت تمام عوامل تئاتر کشتی نوح

چند وقتی‌ بود که منتظر فرصتی برای تماشای این اثر بودم ، شنبه در سانس ویژه‌ی روز قبل اختتامیه فرصت مشاهده ... دیدن ادامه ›› را پیدا کردم.
در ابتدا روایت صحنه و توصیف مکان و وضعیت با استفاده از افکت‌های صوتی مقداری برای مخاطب عیان شد ، اما مشکل با زمانی بود که در اثر گم بود حتی نورهای اطراف صحنه و داخل صحنه‌ام به ما امکان آگاهی از وضعیت زمانی را نمیداد،ولی می‌توان گفت که خالق حتماً لزومی در وجود این ساختار درون متنش ندیده است.
معرفی شخصیت‌ها و انتخاب نام آنها هرکدام به نوعی مخالفت با شخصیت آنها و حرکتشان در طول داستان از ملیحه‌ای که نتوانست ملیح باشد تا موسی‌ای که نتوانست قوم خود را از آب گذر دهد ، جمالی که زیبا نبود و معصومه‌ای که معصوم نبود.
دال بودن پدیدار آب در خوانش من پدیداری علت معلولی(index) در تضاد با مدلول سمبل ایرانی‌اش پاکی،نوعی پلیدی را نشان می‌دهد و هیچ‌یک از آب‌های داستان پاک نیست سینکی که چکه میکند،بارانی که بد موقع می‌بارد،آبی که بر تمسخر موسی بدل می‌شود و خیس آب شدن جمال که نشانی از دیگر پاک نبودن آن است.
راجب جمال باید بگویم که در کهن الگوهای ناخودآگاه انسان‌های مدرن اقلیت معلول غیراتفاقی نشانه‌ای از معصومیت بی‌بدیل به دلیل ناتوانی‌است و کاراکتر جمال نیز از این قاعده مستثنی نیست که با آب و موسی و کشتی و نوح در هم تنیده و معنای آلوده بودن آب در این دال و مدلولی برایش نهادینه شده که عشق پاک دیگر برایش وجود ندارد.
کمدی‌ها در اوج ناتوانی‌های کاراکتر‌ها از ناشنوایی تا گرفتن زبان و لمینیت و خرافه و... به درستی درآمده بود.
بازی بازیگران زیبا و یک‌دست بود ، خصوصاً بازی درجه یک خانم نظری بنظرم تمام ما بینندگان در زمان خواندن شعر ماه پیشونو که یکی از آوازهای محلی خراسان است تأسف خوردیم که چرا نمی‌توان صدا را بدون هم‌خوان شنید که کارگردان با زیرکی به شیوه‌ای خاص این امر را تا حدی ممکن کرد و شیمی بین دو کاراکتر را ممکن ساخت.
در اوایل این اتفاق بر این باور بودم که کارگردان میخواهد صرفاً با رنج و مشقت معلول بودن کاراکتر و معصوم بودن آن مارا با کاراکتر سمپات کند.
اما در زمان جدایی و قبل از صحنه‌ی پایانی،موسیقی سمپلی که از آهنگ ماه پیشونو بود بشدت گیرا و تاثیرگذار بود که یکی از نکات قابل ستایش کار بود که من را بیشتر به سمت سمپاتی کردن با کاراکتر سوق داد.
تک نقد منفی‌ای که از کار دارم این است که از کاراکتر محیا چیزی برای گفتن ندارم شاید مشکل از من است اما درعین بازی خوب خانم شیخی عمق و شخصیت و نشانه پردازی کاراکتر برای بنده آنچنان قابل فهم نبود و این نیز در کاراکتر معصومه مقداری دیده میشد اما نه به رسوایی کاراکتر محیا.

در آخر بگویم که کشتی نوح داستان ما موجوداتی‌است که در این کشتی بر روی آب با سختی زیاد شناوریم شاید به خشکی رسیدیم پوست انداختیم سیر شدیم و شاید در جنون هنر دیده.
فرهام محمدی
جهان برای آنانی که می‌اندیشند کمدی و برای آنان که احساس میکنند تراژدی جلوه میدهد(هوراس وارپل)
از دیدگاه ارسطو هنرها عبارتند از بازنمایی و کنش‌ها.
سفر در زمان ما، در <<نمایش در ایران>> آینه‌ای بر کنش‌های تاریخ ما مردمان پارسیان بود،گویی معنا جای در تک تک لحظه‌های وجودیت داده‌است از صحبت ابتدایی اساتید تا صحبت‌های تیز غلام‌سیاه که آینه‌ی اصلی بر کنش زبانی قشر پایین جامعه‌است،موضع قدرت و ضعف در نمایش عروسکی،کمدی سرشار از میم سمبلیک در رو حوضی،غم ریتم کند تعذیه و بلافاصله حفظ ریتم با تغذیه مضحک بگیریم تا اجرای به یاد ماندنی نمایش زنانه و یکی از اجراهای مورد علاقه‌ی من نه درون اثر بلکه خارج از اثر که وظیفه‌ی من گوینده نیست اما نقطه ضعف در نگفتن‌اش دارم اجرای<< خاله جون>> و حس حال نوروزی خوان و اپرا و با حفظ کامل کمدی که جلوتر به هر یک جداگانه میپردازیم.
هدفی که در شرط اجرای نمایش وجود دارد زنده کردن کنش‌های ما و بیداری ما نسبت به فاصله‌ از کنش‌های گذشته‌است که به خوبی با حفظ کمدی سمبلیک و فاصله گذاری مارا وادار به کشش بیشتر نسبت به نمایش میکند.
شاید مهمترین نشانه‌ای که میتوان بهش توجه کرد نمایه‌ی حضور نور و صدای دینگ بود،نمایه‌ای که در طول اثر ساخته شده بود که با ساختار عناصر جلو برود و مارا نسبت به جهان پیرامون آگاه سازد دال وجودیت این نمایه صدا و نور و سکون شخصیت‌ها یا تغییر آنها و مدلول آن آگاهی نسبت به هدف نمایش بود.
اجرای ... دیدن ادامه ›› ابتدایی بیرون از سالن به شکلی که بیننده را با فضای کار آشنا کند بشدت خوب کار شده بود همچنین موضع مخاطب را نسبت به نمایش مشخص میکرد.
میرسیم به نمایش قبیله‌ای و هماهنگی درست با ریتم و تمپوی زیبا همراه انتخاب موسیقی و طراحی حرکت که هرکدام نشانه‌ای نسبت به دیگری بود.
آشنایی اولیه با جهان پیرامون و سفر در زمان نسبت به فرم نمایش چون مصالح وجودی عمل میکرد، مدلول پدیدار کمدی‌های میم-سمبلیک همراه بازی با کلمات در نقالی بشدت ریتم کار را حفظ میکرد و حرکت اسب نسبت به هامارتیای نادانیِ هنری با میزانسن درست،کمدیِ تعقل برانگیزی ایجاد میکرد.
حرکات تقریبا بر پایه‌ی ساختار،نسبت به ارتباط هریک از ساختارها و شخصیت‌های بنا شده بود که بشخصه برایم رضایت بخش بود.
نمایش عروسکی کمدی‌اش کاملا دال و مدلول بود و موضع ضعف قدرت کاراکترها و حتی جابه‌جایی میان عروسک و واقعیت،کمدی خوبی خلق کرده بود و باز میتوانستیم میم‌های سمبلیک را ببینیم که به کمدی کار تزریق شده بود.
و امّا نقطه‌ی عطف کار از دیدگاه من اجرای رو حوضی با زبان تیز و بُرنده‌ی همیشگی فیروز،موسیقی درست و بجا،کشش داستانی و اجرایی و هنوز سمبل‌های میم-کمدی و چرخش نسبت به جهان پیرامون،نه اثر بلکه جهان پیرامون بیننده موجب حفظ ریتم خوب کمدی کار بود.
صحبت‌های آخر استاد امیر دژاکام که هرگونه نظر بنده‌ی کوچک احوال در مقابل واژگان ایشون گم است افتخاری بود از جانب گوش‌هایمان.

در آخر نمایش در ایران اجرایی آبرو مندانه، زیبا و نشاط آور از نه تنها هنر،بلکه کنش و زندگی ایران و ایرانی‌است تولید معنایی که شاید اگر هدفمند بود به این شدت کار را راضی کننده و زیبا نمیکرد. تولید معناهایی، که هرکدام معنایی از وجودیت هریک از مردمان تاریخ پارسیان است.
جهان از مناسبات شکل گرفته نه چیزها.

فرهام محمدی
ظفر سهرابی نیا (zsohrabinya)
سپاس از حضور و همراهیتان 🙏🎭
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
سارا مقدم (saramoghadam)
سپاس که به تماشای ما نشستید
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
سپاس صمیمانه دوست گرامی
خوشحالیم که مورد پسندتون بوده🌺🌸
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر

تماس‌ها

mohammadifarham30@gmail.com