بعد از مدتی که از نمایش ها دور بودم دوباره بعد از یکی دو ماه با این نمایش وارد جایگاه تماشای تئاتر شدم..از دیدنش لذت بردم به خصوص نحوه جمله سازی و بیان کلمات که مثل شعر به نظر میرسد و سرشار از آرایه های ادبی بود اوایل نمایش فکر میکردم که قراره با یک داستان منسجم روبرو بشم و طولانی شدنش کمی تو ذوق میزد اما بعد متوجه شدم که نمایش قرار نیست از انسجام ریشه بگیره و تماما از هم گسستست میشه برداشت شخصی رو از هر قسمت داشت. اگر تمایل به دیدن نمایش دارید چشم های باز و صبر و آمادگی دریافت لحظه ای رو توصیه میکنم.
ممنون از تمام گروه
اگر رفتید این کار رو ببینید ! ( که به نظر من برید ببینید)
حواستون باشه انقدر غرق لحظه های خنده دار نشین که راه رو گم کنید
و انقدر هم عمیق نشید که خنده ها رو از دست بدید.
راستی عمیق نفس بکشید تا بوی پاییز رو از دست ندید.
نمایش هایی با ایده ساده کردن روایت اجرا و مدرن سازی سبک انتقال حس مثل اینکار یا نمایش در نیومده چند ماه پیش احرا شده در مولوی و فکر میکنم ایرانشهر، به شدت پتانسیل افتادن در دام ملال و از ریتم افتادگی و گم کردن شکل قصه گویی رو دارند.
این کاز هم طولانی بود هم گسسته. یک مونولوگ، یک کار جمعی فیزیکال، یک کم خوش و بش دوستانه، حرف زدن با تماشاگر و در طول این وقایع قصه ای در کار نیست و چارچوبی برای منطق نمایش وجود نداره. حالا دوباره مونولوگ، دوباره فیزیکال ،دوباره فلان و همچنان بیربط...و ( توجه و اشتیاق تماشاگر) از انتها خارج میشود