در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم گیلدا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:46:28
بها: ۵,۱۰۰ تا ۷,۰۰۰ تومان
گیلدا، مالک رستوران سپید، سیاه ترین شب زندگی اش را پشت سر می گذارد. او برای نجات زندگی اش تا صبح فردا فرصت دارد…
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فیلم یک جورایی تو سبک فیلم های ناصر ملک مطیعی است یعنی اولش نویسنده میگه طرف بد هست ولی در ادامه میگه زود قضاوت کردید فقط یک نمایش بود طرف خوبه.

بازی مهناز قوی بود ولی فیلمنامه چندان قوی نبود مخصوصا بعد از یک ربع اول که خوب شروع میکند بعدش کاملا بی محتوا میشود یعنی ابتدا با فیلمنامه آینه های روبرو بهرام بیضایی شروع میشود قوی است ولی بعدش که با فیلمنامه نویسنده جلو میرود کاملا بی معنا میشود.مخصوصا اون قسمت که میخواد جفنگیات ذهنی تفکرات آخوندی را بگوید که با اتصال به دنیای خواب ، تیغ زدن ملت توسط آخوندها را حقشان بداند
ولی گریم و نور خوب بود
میثم محمدی و محمد فروزنده این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه آغاز هیجان‌انگیز، یه تیتراژ ابتدایی شاهکار، چند تا سکانس درخشان... فیلم صد درصد کاملی نیست ولی من خیلی دوستش داشتم... بازی‌ها البته بیشترش متوسط و ضعیفه.
«در اوائل سالهای ۱۹۷۰ (۱۳۵۰) در دربار و بازار زمزمه‌هایی رواج یافت حاکی از اینکه شاه عاشق شده است. آن هم نه عاشق یک دختر اروپایی، بلکه یک دختر نوزده ساله ایرانی با موهایی که به رنگ طلا بود. می‌گفتند نامش گیلدا است.»

گیلدا پرحادثه‌ترین داستان هزار و یک شب دربار
داستان گیلدا پرحادثه‌ترین داستانهای هزار و یک شب دربار پهلوی بود. شاه بی‌مهابا او را به کاخ آورد و رسماً جزء دربار شد. فرح از گستاخی شاه سخت به تنگ آمد و دعوا و درگیری را آغاز کرد.

گیلدا دختر سرلشکر آزاد یکی از افسران نیروی هوایی اصفهان بود، در سفری که شاه به اصفهان رفت سخت شیفته او شد و او را با خود به تهران آورد. مادر محمدرضا، داستان گیلدا را چنین تعریف می‌کند: در سال ۱۳۵۱ سرلشکر آزاد برای اینکه «خودش را به محمدرضا نزدیک کند»، از دخترش استفاده کرد، او را هنگام سفر محمدرضا به اصفهان با خود آورد و در هواپیما کنار محمدرضا نشاند و محمدرضا را خام خودش کرد. محمدرضا چنان شیفته او شد که «نمی‌توانست در برابر خواهشهای ... دیدن ادامه ›› او نه بگوید»، شاه نام او را به خاطر موهای طلاییش، طلا گذاشت.

کم کم حس رقابت فرح برانگیخته شد و بحث طلاق پیش کشیده شد. ملکه مادر از این که فرح نسبت به این دختر حساسیت نشان می‌داد، تعجب می‌کند و می‌گوید: «فرح خودش را روشنفکر می‌دانست.

محمدرضا در مجالس با زنهای این و آن و دخترهای این و آن می‌رقصید و آنها را در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید و فرح می‌دانست که محمدرضا ... علاوه بر او با زنان دیگری هم رفت و آمد دارد، اما او نسبت به این دختر فوق‌العاده حساس شده بود.»

ملکه مادر علت حساسیت بیش از حد فرح را این می‌داند که «این دختر فوق‌العاده قشنگ بود». خصوصاً این که محمدرضا به زیبایی ذاتی این دختر اکتفا نکرده بود و او را نزد پروفسور تسه فرانسوی، دکتر خانوادگی دربار در امور زیبایی فرستاده بود و با چند عمل جراحی «خیلی دیدنی شده بود.» سرانجام فرح بی‌تاب شد و وقتی «در سعدآباد چشمش به طلا افتاد. جلو رفت و کشیده محکمی به گوش طلا زد.»



مادر فرح، فریده دیبا در بزرگواری و گذشت دخترش فرح می‌نویسد:

بی‌تفاوتی فرح نسبت به کام‌جوییهای محمدرضا باعث شد که شاه جسارت را از حد بگذراند و دست دختر یکی از افسران نیروهای هوایی را بگیرد و به عنوان معشوقه خود به کاخ بیاورد ... محمدرضا در داخل کاخ جایگاهی را به او اختصاص داده بود. فرح با آنکه می‌کوشید نسبت به این مسائل بی‌تفاوت باشد، اما یک بار کشیده‌ای محکم به گوش این دختر زد.

بلند‌پروازیهای خانواده گیلدا حتی حساسیت شاه را هم برانگیخت. به گزارش علم، یک روز صبح «شاه خیلی بدخلق بود.» شاه علت بدخلقی خود را مصاحبه خانواده گیلدا با یک روزنامه ترک دانست که گفته‌اند: «با این که شایعات ازدواج [دخترشان با شاه] بی‌اساس است، اما بدون شک دخترشان معشوقه شاه است.»

اختلافات شاه و شهبانو، شاه را به این نتیجه رساند که فرح را طلاق بدهد. ملکه مادر با او وارد بحث شد، ولی شاه اعلام کرد: «چه عیب دارد؟ او را طلاق می‌گویم. طلاق در میان مردم ایران یک امر مقبول است و خیلی مردها زنشان را طلاق می‌گویند»؛

اما ملکه مادر طلاق را به صلاح ندانست و با پادرمیانی وی شاه و ملکه «توافق کردند که به خاطر مصالح مملکت از هم طلاق نگیرند؛ ولی من‌بعد با هم کاری نداشته باشند و فقط دوست باشند و سپس، محمدرضا با این تصمیم آزادی خودش را به دست آورد و فرح هم کار خودش را می‌کرد.»

سرانجام گیلدا نیز دل شاه را زد و تصمیم گرفت او را به تیمسار خاتم فرمانده نیروهای هوایی واگذار نماید.

منبع اینترنت

https://www.rokna.net/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-78/788150-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D8%A7%D9%85%D9%84%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D8%AF%D9%85-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87-%D8%AA%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B4%D9%88%D9%82%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%AF
داریوش اریا و خشایار رشتی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید