اثری بسیار چشمنواز، و با خلاقیت بصری بالا که برای لذت بردن از اون چندان ضرورتی به دانستن زبان نیست. بازی بدنِ بازیگر-کارگردانِ اثر هم از نقاط قوت این کار بود.
و اما، این اثر، فقط یک اثر ویژوآل نیست، بلکه دارای روایت نیز هست؛ خلاصهٔ داستانی که در اختیار تماشاگران قرار داده شد، نشون میداد که این کار احتمالاً اقتباسی است از «سمفونی پاستورال» اثر «آندره ژید» که متأسفانه، روایت مورد نظر مطلقاً در ابعاد بصری اون، عمل نیومده بود و در حقیقت تصویری نشده بود؛ به همین دلیل، چندان امکان برقراری ارتباط با محتوای اثر برای مخاطب غیر ارمنی زبان وجود نداشت.
به هر حال کیفیت بصری کار قابل اعتنا بود و همین هم، ارزش تماشا کردن رو به این تئاتر میداد.
هنر زبان مشترک تمامی انسانهاست. برای اینکه یک شخص، یک اتفاق یا یک نمایش را دوست داشته باشی، شاید همیشه هم اجباری برای شناخت و همزبانی وجود نداشته باشد. کافی ست در زمان حضورش و وجودش حس خوبی داشته باشی.
پرواز بر فراز شهر، فارغ از ایرادی که زبان بیگانه اش بود، کاری با بازی، موسیقی، صداگذاری و نورپردازی قوی بود. کاری که بدون فهم زبان بازیگرانش، که مطمئنا لذت دیدن اجرا را در صورت امکان فهم آن دو چندان میکرد، تو را با خود همراه میکند حسی خوب را به تو القا میکند و نمیگذارد خسته شوی.
این روزها انسان ها راه های دیگری هم به جز زبان برای ارتباط برقرار کردن با یکدیگر دارند. از طریق حرکت، موسیقی، نور و حتی سکوت!
باز هم انبوهی دیالوگ، بدون ترجمه. تاسف باره این بی برنامگی