من کار رو ندیدم.ولی چیزی که باید بگم اینه که آغازگر رابطهی تهمینه و رستم، تهمینه بوده و پیشقدم بودن تهمینه، نقطهی عطف این ماجراست...
یکی دخت شاه سمنگان منم
ز پشت هژبر و پلنگان منم
به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست
چو من زیر چرخ کبود اندکیست
کس از پرده بیرون ندیدی مرا
نه هرگز کس آوا شنیدی مرا
به کردار افسانه از هر کسی
شنیدم همی داستانت
... دیدن ادامه ››
بسی
تراام کنون گر بخواهی مرا
نبیند جزین مرغ و ماهی مرا
یکی آنک بر تو چنین گشتهام
خرد را ز بهر هوا کشتهام
ودیگر که از تو مگر کردگار
نشاند یکی پورم اندر کنار
مگر چون تو باشد به مردی و زور
سپهرش دهد بهره کیوان و هور
سه دیگر که اسپت به جای آورم
سمنگان همه زیر پای آورم