این هم خبرش در بهار
------------------------------
مابعد النمایش!
«محمد رحمانیان مرسی که برگشتی»؛ این را ته نمایش در میان کف و سوتهای متوالی تماشاچیان، یکی از حضار با صدای بلند گفت که باعث شد تا سالن منفجر شود. بعد از آن اشکان خطیبی میکروفون را به دست گرفت و خطاب به رحمانیان گفت: «من از جانب همه اعضای گروه و همه این حضار در وهله اول تشکر میکنم و بعد میگویم امید که بمانی چونکه تئاتر ایران به تو احتیاج داشته و خواهد داشت» که رحمانیان با همان شوخ طبعی خود خندهای کرد و گفت: «منو میگی!؟» و سالن غرق در خنده و تشویق شد. در میان ولوله تشویقها یک سوال ذهن مخاطبان نمایش را درگیر خود کرده بود: به راستی چرا کسی که برای نمایشنامهخوانیش هم حتی بلیتها پیشفروش میشوند و دست آخر از شدت شوق عدهای روی لبه دیواره بالکن طبقه دوم مینشینند تا تنها خوانش نمایشنامه او را ببینند، باید دو سال تمام دور از وطن باشد؟
متن کاملش را از اینجا بخوانید:
http://baharnewspaper.com/News/92/06/04/17829.html