اول از همه خسته نباشید به تمامی عوامل شریک در تولید این نمایش.
باید بگیم که این اثر داره لبه تیغ را میره و یک فاصله مویی بین کمدی و ابتذال رو طی میکنه .
البته این موضوع برای ما تئاتریها کاملاً ملموسه که برای فروش و جذب توجه مخاطب عوام مجبوریم از یک سری مسائل رایج در جامعه حتی شوخیهای دم دستی استفاده کنیم تا کار برای تمامی اقشار تماشایی باشه، یا حتی نم نم با کم کردن این نوع شوخی ها یا ساختار ها تئاتر باعث افزایش سلیقه هنری در مخاطب بشه.
اما من دوست داشتم نمایشی که میبینم حد میانه را هم طی کند و از یک فضای خیلی عمیق و پر مغز، ناگهان به شوخی های خیلی ساده کشیده نشود.
به هر حال متشکریم از زحمات تیم سازنده و تمامی دستاندرکاران.
به دور از هرگونه غلو میتوان این کار را یک اثر استاندارد دید که در لابلای این ساختار و اصول استاندارد خشتی از هنر و احساسات بکر بازیگران جریان دارد.
یک دکور نه چندان پیچیده اما اصولی صحنه را تماشایی تر کرده . نمایشنامه به دلیل ساختار مدرنش ناخودآگاه پیچیدگی و راز آلودگی را به همراه خودش دارد و با این میزان از راز آلودگی کار بسیار دشواریست که موضوع به شکلی روایت بشود که تماشاچی خسته نشود و کسب این موفقیت ریشه در بازی به اندازه و اصولی بازیگران و کارگردانی درست فراز جان غلامی دارد . همگی خسته نباشید.
فضای نمایش به دو نیم قابل تقسیم است ، اما بیننده را از فضا دور نمیکند و این بسیار عالی است .
نقطه ی قوت این اثر ، شعر های فوق العاده اش با آواز میثم اکبری و آهنگ سازی پیمان خازنی است .
خسته نباشید به تمامی دست اندرکاران «کافه عاشقی»