.
دیشب به تماشای نمایش هفت عصر هفتم پاییز نشستم, نمایشی که تشکیل شده از عاشقانه های جنگ است, نمایشی که بیانگر عشق درونی و قلبی رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است.
.
مخاطب از طراحی صحنه منحصربفرد می داند که قراراست داستانی مربوط به دفاع مقدس را تماشا کند اما نمی داند در چه محدوده زمانی و با حضور چه افرادی, مونولوگ های ابتدایی این کنجکاوی و سردرگمی را در مخاطب می افزاید.
.
با پخش کلیپ ها و دست خط ها, مخاطب به واقعی بودن داستان پی میبرد و در پی یافتن محمد می گردد, محمدی که غلام مدام از او سخن می کند و همسرش از این اتفاق
... دیدن ادامه ››
ناراضی است.
.
نام محمد جهان آرا تقریبا در اواسط نمایش برای مخاطب قطعی می شود و می داند که تمامی صفات و اعمالی که بیان شد مربوط به چه فردی بوده است.
.
بازی احساسی لیلا بلوکات از لحظات ابتدایی تا به انتها و بخصوص پانزده دقیقه پایانی بسیار تاثیرگذار است, بلوکات علاوه بر مونولوگ ها بوسیله ی احساسات صورتی و بدنی خود نیز با مخاطب ارتباط برقرار می کند.
رحیم نوروزی نیز گاها احساسات را با رفتارانسانی در زندگی واقعی, درهم می آمیزد اما بیشترین رویه ی بازی او در این نمایش سبک رفتار واقعی در موقعیت است.
.
ایوب آقاخانی که استادی بزرگ برای بنده است به خوبی و باهوشمندی کامل, مونولوگ ها و کلیپ های مربوطه را در طول داستان چیده است, او آرام آرام به مخاطب خود ضربه میزند و در ده دقیقه پایانی ضربه نهایی را به مخاطب می زند تا او تمامی داستان را مجددا در ذهنش مرور کند.
.
درنهایت باید بگویم هفت عصر هفتم پاییز نمایش جذابی برای کسانی است که تنها نام جهان آرا و یارانش را شنیده اند.
.
به تمانی عوامل کار, بخصوص طراحی محترم صحنه خسته نباشید می گویم و امیدوارم در روزهای آینده بیش از این به مبحث روابط عمومی در این نمایش پرداخته شود.