در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش عامدانه، عاشقانه، قاتلانه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:43:16
امکان خرید پایان یافته
۱۱ شهریور تا ۲۱ مهر ۱۳۹۴
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان

خلاصه داستان: « عامدانه، عاشقانه، قاتلانه » از سه زن متهم به قتل می گوید...

تماشای این نمایش برای افراد زیر 16 سال توصیه نمی شود


این نمایش در مهر و آبان سال ۱۳۹۲ در تالار شمس (اقدسیه) به روی صحنه رفت
برای خواندن نظرات و مشاهده عکس و آوای تیوال اینجارا کلیک کنید

| تیوال تماشای این برنامه را پیشنهاد می کند |
برچسب «پیشنهاد تیوال» بنابر شاخص‌هایی شامل کیفیت اثر اعطا شده و تجاری یا سفارشی دریافت نمی‌شود

راه های ارتباطی با تئاتر باران: سایت اینستاگرام کانال تلگرام

گزارش تصویری تیوال از نمایش عامدانه، عاشقانه، قاتلانه (سری دوم) / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش عامدانه، عاشقانه، قاتلانه (سری دوم) / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش عامدانه، عاشقانه، قاتلانه (سری نخست) / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› «عامدانه عاشقانه قاتلانه»بازهم تمدید شد

›› اجرای نمایش « عامدانه عاشقانه قاتلانه » به روزنامه‌نگار و منتقد باسابقه تقدیم شد

›› نمایش"عامدانه عاشقانه قاتلانه" شنبه ها نیز اجرا خواهد داشت

›› «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» در سالن باران

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان فلسطین، پایین تر از خیابان انقلاب، پلاک ۲۹۲/۱
تلفن:  ۶۶۱۷۶۸۲۵، ۶۶۱۷۶۸۱۲

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
برای «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه»

فهم درد گاه درمان است

حسین پاکدل. کارگردان و نمایش‌نامه‌نویس

ممکن است تئاتر همه دردها را درمان نکند، تن‌هایی را به درد نیاورد یا به‌موقع درد را فریاد نزند ولی در ذات تئاتر بی‌دردی نیست که اگر بود شبه‌درد است و ادای دردمندی. از یک اثر نمایشی ناب چه انتظاری می‌رود؟ درام محکم و تأثیر‌گذاری داشته باشد؟ طراحی متن و اجرای قدرتمندی داشته باشد؟ چهارستون تن مخاطب را به لرزه درآورد؟ هدف و دغدغه و غیرتِ درد داشته باشد؟ ظرافت بیانی داشته باشد؟ نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» اثر ساناز بیان، نه‌تنها همه ... دیدن ادامه ›› این خصوصیات را در حد اکمل دارد بلکه بسیاری از ویژگی‌های دیگر را در حد بضاعت دارد. این کار اثری است که به آن می‌شود لفظ تئاتر کامل به معنی اخص کلمه را اطلاق کرد. ما در این نمایش در هر لحظه وسط تراژدی زیست می‌کنیم. حتی این پدیده، سهمگین‌تر از واقعیتِ مهیبِ مرگ، هستی ما را لحظه‌به‌لحظه در هر دم و بازدمِ تماشا تعقیب می‌کند. نویسنده در نگارش متن هر واژه را تراش داده و با وسواسی ستودنی در جای بایدِ خود قرار داده است. ستون‌های اصلی سه داستان این کار برپایه جریان جاری زندگی و روی هسته زاینده و مرکزی افراد جامعه یعنی زنان- مادر آفرینش- ولی در قامت آدم‌های معمولی و طبقه متوسط بنا شده است. قلم نویسنده در حکم چاقوی جراحی، بی‌هیچ ادایی، روح و روان آدم‌هایی را که ندانسته و ناخواسته به‌ناگاه پرتاب شده‌اند وسط تراژدی، بر صحنه، با زبان بس گویای نمایش تشریح می‌کند. متن صدای لحظه‌های رفته را با دردمندی درمی‌آورد و بی‌فریاد آنها را تجزیه و در بخش‌بخش ذهن ما میخکوب می‌کند. همچون طبیبی حاذق، حس‌وحال درد به‌ظاهر بی‌درمان این سه دردمند را چنان در تک‌تک رگ‌های ما جاری می‌کند که تا مدتی طولانی در بعد، این رنج‌های به‌ظاهر دفن‌شده با ما هست و بر ناخودآگاه ما سنگینی می‌کند. کاملا هویداست برای تمام لحظات نمایش از قبل فکر شده است. بازی‌ها به‌شدت روان، یکدست، باورپذیر و بی‌اداست و از همه مهم‌تر در خدمت نمایش. هیچ لحظه‌ای، حتی چند دمی که وسطِ درد لب‌ها را به لبخندی ملیح دعوت می‌کند افسار کار درنمی‌رود. کارگردان و به‌تبع او بازیگران باتجربه و توانا، نبض لحظه‌ها را در دستِ اختیار دارند. این کلیتِ اثر است که تعیین می‌کند چه موقع ماهیچه‌های ذهن مخاطب گرفته یا رها شود. نمایش، روایت سه داستان همسان و هولناک رفته بر خیل زنان این جغرافیاست ولی گستره‌ای به وسعت جهان دارد. هم‌زمان، زمان را نیز درمی‌نوردد و از اسطوره‌ها و درام‌های کهن تا نونوشته‌های روزنامه‌ای و انشاهای کودکانه ولی همدرد امروز، وام می‌گیرد. حرف اساسی، قرارگرفتن انسان در موقعیت جنایت و لاجرمِ تحمل کیفر است، بی‌هیچ قضاوتی از سمت اثر یا درخواست از ما برای صدور حکم. اینکه می‌گویند تئاتر می‌تواند زبان مخاطبش را بند آورد پربیراه نیست که نمونه‌اش یکی همین اثر است. می‌شود تا ساعت‌ها و روزها در موردشان حرف زد و کتاب‌ها نوشت و باز چیزهایی برای کشف و شهود باقی داشت. چه مفهومی درخشان‌تر از اینکه واقعیت‌های ساده به‌ناگهان در بطن خود تراژدی‌های سهمگین می‌زایند و این انسان محبوس در بند‌بند این اتفاق- که از اتفاق وقتی شخصیت‌ محوری زن باشد به شکلی مضاعف آسیب می‌بیند- با دست‌وپا‌زدن بیهوده سعی در بالاآمدن از زیر امواج بلند و پیش‌رونده دارد. همه‌چیز این نمایش در حالتی ساده و معمولی انفجارهای بزرگ را زیر آب فریاد می‌زند.

روزنامه شرق

لینک مطلب: http://sharghdaily.ir/News/75236
یادداشت نادربرهانی مرند:

امشب نمایش عامدانه، عاشقانه، قاتلانه اثر شریف ساناز بیان رو دیدم. یکی از مسئولانه ترین و متعهدانه ترین کارهای سال های اخیر با بازی های درخشان چهار بانوی پر توان تئاتر... از دست ندهید.
آقای سوبژه (محمد لهاک) این را خواند
ژینا بابان، کیان و محسن آرمون این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هوشنگ گلمکانی -
"عامدانه عاشقانه قاتلانه" یکی از معدود نمایش‌های یکی‌دو سال اخیر است که برخلاف جریان غالب و رایج در تئاتر ما – که انباشته از متن‌های انتزاعی و بی‌معنی است – متنی باسروته دارد که معلوم است از چه می‌گوید و چه می‌گوید. از آن متن‌هایی است که وقتی اجرایش را می‌بینم به صحنه خیره می‌شوم و گوش‌هایم را تیز می‌کنم و آرزو نمی‌کنم‌ ای کاش پشتی صندلی بلندتر از صندلی‌های رایج سالن‌های تئاتر ما بود که می‌شد سر را بر آن گذاشت و خوابید؛ و چون چنین امکانی وجود ندارد و ناچارم سر خسته و پریشان و انباشته از جمله‌های بی‌سروته را که «درام» و داستان و روایت در آنها گم شده روی گردن به شکل عمودی نگه دارم، احساس می‌کنم مخچه‌ام منجمد شده و پس از خروج تلوتلوخوران و منگ از سالن، دلم می‌خواهد خودم را به خانه برسانم و با سردرد بخوابم. قاتلانه متنی سنجیده دارد بر اساس سه پرونده آشنای قتل در سال‌های اخیر که قاتلان آنها زن بوده‌اند؛ سه پرونده‌یی که جامعه کنجکاوی بسیاری درباره آنها نشان داد و نویسنده تلاش بسیار کرده ضمن تداعی کردن آن ماجراهای واقعی، با تغییراتی در وقایع، دیدگاه خود را نیز در روایتش وارد کند. این دیدگاه، بیش از آنکه فمینیستی باشد، انسانی است. متهمان پرونده‌های اول و دوم اعدام شدند و سومی پس از هشت سال آزاد شد. زن اول آدمی عامی از فرودستان جامعه بود که نیاز مالی او را تبدیل به یک قاتل زنجیره‌یی کرد و خودش هم اتهامش را پذیرفت. دومی خود را یک عاشق معرفی می‌کند که مرکز پرونده‌یی جنایی شد؛ پرونده‌یی که برخی از جزییات مهمش مبهم ماند و در حالی که متهمش گاهی – جنون‌آمیز یا مجنون‌نما - اتهامش را پذیرفت و گاهی رد کرد در نهایت اعدام شد. سومی هم مثل دومی زنی از طبقه متوسط، اما متهمی مدعی قتل برای دفاع از ناموس خود در برابر مردی متجاوز بود که سرانجام آزاد شد. فارغ از ابهام‌های دو پرونده اخیر، متن نمایشنامه با وام گرفتن از این ماجراها روایت خودش را دارد.