من برای دومین بار هم نمایش رو دیدم به همراه مامان و بابام.
بعد اجرا انتظار داشتم مامانم بگه خیلییییی خفن بود یا بابام هم. اما خیلی حس خاصی نداشتن. و مامانم گفت اگر رقص و آواز رو حذف می کردی، چیزی نداشت. بابام هم گفت خوب بود، همین. یعنی هیچ حرفی با من نزدن که تحلیل کنیم و...
خودم بار اول واقعاااااااا لذت بردم.
بار دوم اون لذت رو نبردم، درسته اصلا خسته نشدم و جذاب بود کار برام با اینکه می دونستم قراره چی بشه و... و همه چی خوش نقش و نگار بود، اما چیزی کم داشت.
اما مسئله اینجاست که می خوام از نقدم ناراحت نشید.
چون قطاری که ایستاده به پنجره هاش سنگ نمی زنن، تا حرکت می کنه همه شروع می کنن سنگ زدن به شیشه های بیچاره ی قطار.
الان اگه من بازیگر یا کارگردان یا نویسنده بودم فکر کنم یه چیزی می ساختم که یه نفر هم نیاد ببینه.
پس شماها دمتون گرم که ساختین و رفتین
... دیدن ادامه ››
رو صحنه و اجرا کردین، هر چقدر هم نقد باشه، آیا خود ماها می تونیم عین همین رو بسازیم؟ یا فقط بد می گیم، خوب بگیم چجوری باید ساخته می شد؟ اکثرمون فقط می گیم اینجاش بد بود و... خوب چجوری می بود خوب می بود؟ اینو کسی نمی گه. خودمم نمی گم چون دانش ندارم.
ممنونم.