من معمولاً وقتی نوشتن برام سخت می شه که اجرا در مورد مشاهیر هست، یا بازیگران نام آوری داره و یا کارگردان زبده ای پشت اجراست.
از بد روزگار این
... دیدن ادامه ››
نمایش هر سه ویژگی پیش گفت رو داشت.
با تمام احترامی که برای برخی کارهای پیشین کارگردان و برای بازیگران عزیز قائلم، می خوام شهامت به خرج بدم و بگم به هیچ عنوان متاثرم نکرد و به دلم ننشست.
حقیقتاً من به عنوان مخاطبی علاقمند به نرودا و دارای پیش زمینه مطالعاتی در باره تاریخ سیاسی شیلی، نفهمیدم آقای جلالی چرا اصرار داشتند که در برش کوتاهی از زمان هم از عشق بگن، هم از سیاست، هم تعداد زیادی از اشعار نرودا رو در متن بگنجونن و هم تماشاگر رو (با شوخی در مورد آتشفشان های پستان محبوب و یا بیوه بودن مادرش، اون هم از زبان پابلو نرودا) بخندونن.
و صدحیف! چون بازی ها قوی بودند، و قرار هم نبود از خانم تیموریان، آقای آهنین جان و از اشکان خطیبی پر ذوق و انرژی غیر از این ببینیم...
ضعف (از نظر من) از متن فارسی و از کارگردانی بود: عشق بین پستچی و محبوبش تاثیرگذار در نیومده بود. در باب سیاست، محتوای کار برای افراد بدون زمینه مطالعاتی گویا و روشن نبود، پس نمی تونست آموزنده یا تاثیرگذار باشه. شوخی ها و چاشنی طنز کار هم اصلاً تمیز و گیرا نبود. شعرها هم جز در موارد اندک، به خوبی در متن ننشسته بودند و سرگردان به سمت تماشاگر پرتاب می شدند.
فکر می کنم حتی اگر با هدف والای علاقمند کردم عموم به شعر، به سیاست و به شخصی مثل نرودا هم این ملغمه عجیب رو تحویل تماشاگر (چه از نوع خام و پذیرا، چه از نوع مطلع و سخت گیر) بدهیم، باز هم پذیرفته نیست. شعر و تاریخ و سیاستی که این طور نپرداخته و سرسری به خورد عموم داده بشه، به گمان من تاثیر ماندگاری نخواهد داشت!
از قطع برق حین اجرا که بگذریم (که گویا اولین و آخرین بارش هم نبوده، چون هفته گذشته هم در سالن سمندریان شاهدش بودم و البته گناه تیم اجرا نیست و به مدیریت فنی سالن بر می گرده)، اصل نورپردازی بسیار معمولی و سرسری انجام شده بود، دکور حقیقتاً جذاب نبود (بدترین قسمتش این بود که نمی دونم چرا نمایشگر سالن که نصفش هم با دکور پوشیده شده بود، باید بین پرده ها چیزی پخش می کرد که به درستی دیده نمی شد؟) و موسیقی به شکل کاملاً ناگهانی قطع و وصل می شد که فوق العاده حس کار رو می گرفت و بعضی جاها صدای موسیقی به قدری بلند بود که در ردیف دوم با وجود صدای خیلی بلند بازیگران دیالوگ ها شنیده نمی شد (امیدوارم این مورد عمدی و از طرف کارگردان بوده باشه وگرنه واقعاً توجیهی نداره).
در انتها ایستادم و به احترام تلاش جانانه بازیگران با لبخند دست زدم - همیشه و در هر حالی به احترام صحنه و به حرمت بازیگر این کار رو می کنم- ولی باید بگم که لذتی از اجرا نبردم و تماشای کار رو به کسی از نزدیکانم توصیه نخواهم کرد. این جمله آخر رو گفتم که گوشزد کنم امثال من کم نیستیم! به قیام و تشویق ما در انتهای کارها بسنده نکنند و به حساب رضایت نگذارند.