در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش پستچی، پابلو نرودا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:14:34
امکان خرید پایان یافته
۰۴ مرداد تا ۰۶ شهریور ۱۳۹۸
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۳۵,۰۰۰ تا ۶۰,۰۰۰ تومان  |  جزییات
از ردیف ۱ تا ۶: ۶۰،۰۰۰ تومان
از ردیف ۷ تا ۱۰: ۵۰،۰۰۰ تومان
ردیف ۱۱: ۴۰،۰۰۰ تومان
بخش بیرون از ظرفیت: ۳۵،۰۰۰ تومان
نمایش پستچی پابلونرودا بیانگر زندگی مردم شیلی و نحوه ارتباط تنگاتنگ انها با پابلونرودا و اشعار اوست. ما شاهد تاثیر عمیق اوبر زندگی مردم هستیم. او اموزگار عشق است، ماریوی پستچی در ارتباط با شاعربزرگ به رمز و راز عشق پی میبرد. عشقی که نه تنها ماریو بلکه مردمان سراسر جهان رابه مرز جنون میکشد. متنی درباره دوستی و عشق، درباره ی شعر و لذت! ازادی و سیاست.

گزارش تصویری تیوال از نمایش پستچی، پابلو نرودا / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش پستچی، پابلو نرودا / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

ویدیوها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بروشور تبلیغاتی تیاتر خیلی قشنگ بود و همون اول کار دلگرم می کرد که حتما به تیاتر خوبی اومدم.
سپیده و پریسا جالینوس این را خواندند
حمیدرضا مرادی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلم ایلپوستینو(پستچی) یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای زندگی من است، سالها پیش وقتی این فیلم را دیدم مدت طولانی ای همراه با کارکترها و حس فوق العاده ... دیدن ادامه ›› شان بودم ،ماهها و ماهها تاثیر احساسی این فیلم با من همراه بود
با چنین پیش زمینه ای به تماشای این نمایش رفتم، ولی......
نه هیچ حسی، نه هیچ عشقی، نه هیچ تلاشی، نه هیچ پابلو نرودای افسانه ایی( البته حرکات عمیقی که ایشان با کرفس انجام میدادند به بهترین و تاثیر گذارترین حالتی مخاطب را با شخصیت شاعرانه ایشان آشنا نمود)،نه هیچ پستچی ای که همراهش شویم( با تمام تلاشی که اشکان عزیز مثل همیشه کردند)، نه هیچ بئاتریس جذابی که آن عشق آتشین باورمان شود.مادر بئاتریس که فقط کارکردش استفاده از *استعارات* و * اشارات *جنسی بود برای توصیف عشق و شاید هم برای همراه کردن مخاطبانی که با شنیدن این استعارات چنان ریسه میرفتند که نشان از این بود:
خنده ات را از من بگیر
شوخیهای جنسی را هرگز

پ.ن: بعد از تماشای این نمایش بدنم چنان یخ زده بود ( کاملا برعکس گر گرفتگی بئاتریس )که پابلو نرودای بیچاره هم با استعاره ها و شعرهای گرمش کاری از پیش نمیبرد.
کاملا موافقم باهاتون و بسیار متعجبم از این همه تعریف و تمجیدی که در نظرات دیدم. به اضافه ی اینکه بسیار کشدار بود و یک ساعت و نیم زمان بسیار. زیادی بود برای این متن بعضی جاها پیش خودم میگفتم چرا تموم نمیشه
۰۷ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من معمولاً وقتی نوشتن برام سخت می شه که اجرا در مورد مشاهیر هست، یا بازیگران نام آوری داره و یا کارگردان زبده ای پشت اجراست.
از بد روزگار این ... دیدن ادامه ›› نمایش هر سه ویژگی پیش گفت رو داشت.
با تمام احترامی که برای برخی کارهای پیشین کارگردان و برای بازیگران عزیز قائلم، می خوام شهامت به خرج بدم و بگم به هیچ عنوان متاثرم نکرد و به دلم ننشست.
حقیقتاً من به عنوان مخاطبی علاقمند به نرودا و دارای پیش زمینه مطالعاتی در باره تاریخ سیاسی شیلی، نفهمیدم آقای جلالی چرا اصرار داشتند که در برش کوتاهی از زمان هم از عشق بگن، هم از سیاست، هم تعداد زیادی از اشعار نرودا رو در متن بگنجونن و هم تماشاگر رو (با شوخی در مورد آتشفشان های پستان محبوب و یا بیوه بودن مادرش، اون هم از زبان پابلو نرودا) بخندونن.
و صدحیف! چون بازی ها قوی بودند، و قرار هم نبود از خانم تیموریان، آقای آهنین جان و از اشکان خطیبی پر ذوق و انرژی غیر از این ببینیم...

ضعف (از نظر من) از متن فارسی و از کارگردانی بود: عشق بین پستچی و محبوبش تاثیرگذار در نیومده بود. در باب سیاست، محتوای کار برای افراد بدون زمینه مطالعاتی گویا و روشن نبود، پس نمی تونست آموزنده یا تاثیرگذار باشه. شوخی ها و چاشنی طنز کار هم اصلاً تمیز و گیرا نبود. شعرها هم جز در موارد اندک، به خوبی در متن ننشسته بودند و سرگردان به سمت تماشاگر پرتاب می شدند.
فکر می کنم حتی اگر با هدف والای علاقمند کردم عموم به شعر، به سیاست و به شخصی مثل نرودا هم این ملغمه عجیب رو تحویل تماشاگر (چه از نوع خام و پذیرا، چه از نوع مطلع و سخت گیر) بدهیم، باز هم پذیرفته نیست. شعر و تاریخ و سیاستی که این طور نپرداخته و سرسری به خورد عموم داده بشه، به گمان من تاثیر ماندگاری نخواهد داشت!

از قطع برق حین اجرا که بگذریم (که گویا اولین و آخرین بارش هم نبوده، چون هفته گذشته هم در سالن سمندریان شاهدش بودم و البته گناه تیم اجرا نیست و به مدیریت فنی سالن بر می گرده)، اصل نورپردازی بسیار معمولی و سرسری انجام شده بود، دکور حقیقتاً جذاب نبود (بدترین قسمتش این بود که نمی دونم چرا نمایشگر سالن که نصفش هم با دکور پوشیده شده بود، باید بین پرده ها چیزی پخش می کرد که به درستی دیده نمی شد؟) و موسیقی به شکل کاملاً ناگهانی قطع و وصل می شد که فوق العاده حس کار رو می گرفت و بعضی جاها صدای موسیقی به قدری بلند بود که در ردیف دوم با وجود صدای خیلی بلند بازیگران دیالوگ ها شنیده نمی شد (امیدوارم این مورد عمدی و از طرف کارگردان بوده باشه وگرنه واقعاً توجیهی نداره).

در انتها ایستادم و به احترام تلاش جانانه بازیگران با لبخند دست زدم - همیشه و در هر حالی به احترام صحنه و به حرمت بازیگر این کار رو می کنم- ولی باید بگم که لذتی از اجرا نبردم و تماشای کار رو به کسی از نزدیکانم توصیه نخواهم کرد. این جمله آخر رو گفتم که گوشزد کنم امثال من کم نیستیم! به قیام و تشویق ما در انتهای کارها بسنده نکنند و به حساب رضایت نگذارند.