نمایش خوبی بود واقعا لذت بردم
بازی هر سه عزیز را خیلی دوست داشتم، بله به نظرم اون دوستمون که بالای دکور پشت گیتار نشسته بود و با سازش دیالوگ میگفت، تیپش، شکل سیگار کشیدنش، نگاه کردنش، سر تکون دادنش و اون صحنه ای که یه "ععععععععععععععه" جذاب گفت همه جزء جذابیتهای نمایش بودند و این خلاقیت جای تقدیر و تحسین دارد.
این سه بازیگر اونقدر جذاب با هم در هنرنمایی رقابت داشتند که تو هر لحظه، دوست داشتم همزمان صورت و اکت هر سه رو ببینم ،که وقتایی که بازیگر زن و مرد دو سر صحنه قرار میگرفتند اذیت میشدم وقتی مجبور بودم نگاهم رو دائم به سه جهت بچرخونم تا عکسالعملها را ببینم.
جا داره علاوه بر تبریک برای خلق این اثر خسته نباشید بگم به کل تیم که به نظرم اجرای سنگینی بود.
و چند نکته در بارهی متن:
• هم بازیگر زن و هم بازیگر مرد وقتی اعتراف به عشق میکنند از واژهی خودزنی استفاده میکنند که این یک مشکل فرهنگی است که به خوبی در این نمایش به آن پرداخته شد، قلمداد دوست داشتن به عنوان ضعف و ترس از اعتراف به تنهایی، پدیدههایی هستند که نه تنها ارتباط بین آدمها را سرد میکند که سدّ راه شکلگیری روابط عاشقانه زیادی هم است.
• و مسئله بعدی که خود نمودی دیگر از ضعف در بیان احساسات است، درخواست پنهانی توجه است، همهی ما برای دریافت محبت
... دیدن ادامه ››
و عشق گاهی بازی میکنیم، از روزهای کودکی که خودمان را به مریضی میزدیم تا بزرگسالی که بهانهگیری میکنیم برای دریافت توجه و تداوم عشق
• همچنین به شایستگی به خصوصیات مردها و زنها پرداخته شد، هر چند تلخ، اما شک در زنان و جنبیدن سر و گوش مردان هر دو مکانیزمهای تکاملی بقا هستند، هر چند مرد متمدن امروز، در پرتو اجتماعی شدن تغییر یافته و تلاش دارد برای تقیّد به پیوندهای عرفی، اما همچنان رگههایی بدوی از او سر میزند که ریشه در برنامهریزی او برای تداوم نسل است و زن در مقابل در نقش همسر و مادر همیشه وظیفهی حفظ روابط را با خود داشته است که گاهی ممکن است چون شک، تجسمی آزاردهنده به خود بگیرد. پرداختن به این تفاوتها با زبان طنز و احساس و هنر افراد را تشویق به شناخت، گفتگو و درک متقابل مینماید.
• و عشق در خیال حرف زیبای اصلی نمایش، پدیدهی مظلومی است که باید بسیار به آن پرداخت و یاد داد که شاید با گفتگو بتوان قدری از این رنج قدیمی بشر را کاست.
سکوت سر شار از ناگفته هاست!
دلتنگی های آدمی را باد ترانه می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
وهر دانه برفی
به اشکی نریخته می ماند .
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است .
از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق های نهان
وشگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من .