«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
کاش هر رفتن را امید بازگشت بود
مثل پرنده
بازنخواهی گشت و هیچ چیز مثل سابق نیست
اما هنوز هر احتمالی از تو آغاز می شود
مثل شیوع فراموشی میان پستچی ها
و بی قراری باد
می دانی! دنیا جای کوچکی ست برای این همه دلتنگی...
(محمد بای)
خرداد می میرد
و سینه ی تابستان
هژده بار تیر باران می شود
ماندانا زندیان
کوه با نخستین ِ سنگ ها آغاز می شود
انسان با نخستین ِ درد
در من زندانی ستمگری بود
که به آوای زنجیرش خو نمی کرد
من با نخستین نگاه تو
آغاز شدم....
پرسه می زنم
سطر سطر شعر های جهان را
دلتنگم
این بار
خیابانی بنویس
تا به خانه برگردم.
چه بیهوده گسترده می شوند
این خیابان ها
وقتی تو نیستی که
روی لبه ی جدول ها راه بروی و
تعادل دنیا را بر هم زنی.
تو امشب شبیه پری خواهی شد
منظومه ی نور و دلبری خواهی شد
یک عمر به پای تو نشستم افسوس
تو امشب عروس دیگری خواهی شد
(حسبن منزوی)
مرا میان دسته ای اسبان وحشی
رهایم کن
تا شاید شوق یک فرار
باز در پاهایم بدود....
دست های تو تصمیمم بود
باید می گرفتم و دور می شدم.....
( شمس لنگرودی)