لانتوری، مالیخولیایی دلنشین!
اگر در اوج فعالیت اجتماعی،کار و زندگی و لذت و تفریح دوران جوانی، ناگهان یک مایع سفید دنیای شما را سیاه و کور کند چه می کنید؟ آیا حاضر هستید مجرمی که شما را به این روز درآورده ببخشید؟
لانتوری یک فیلم خوب است، یک فیلم دوست داشتنی است، یک فیلم مالیخولیایی است، فیلمی است که بیننده را آزار می دهد، در یک سوم انتهایی گویی کارگردان سوهانی به دست گرفته و با آن روی اعصاب بیننده می کشد و انقدر بر این کار اصرار دارد که شما قادر به خروج از سالن سینما نیستید.
با آنکه مدت زمان فیلم نسبتا طولانی است، اما روند داستان خیلی خوب حفظ شده و هرگز از مسیر خود خارج نشده و اصلا حوصله بیننده را سر نمیبرد. داستان از ابتدا تا انتها جذاب است، اما جذاب آزاردهنده. این نوع حس در کمتر فیلم ایرانی مشاهده شده است.
فیلم روایت بررسی آسیب های اجتماعی مانند زورگیری، باج گیری، روسپیگری و دزدی از زبان وکیل، جامعه شناس، روان شناسان و دانشجو و حتی عوام به صورت مستندوار می باشد. تا میانه داستان بررسی این آسیب های اجتماعی با تمرکز بر جرم های اشاره شده در کشاکش داستان و روایت مستند ادامه می یابد. در بخش اول کارگردان با نشان دادن صحنه های کم و بیش خشن از نحوه به دام انداختن طعمه توسط زورگیران و رویه باج گیری از آنها ذهن مخاطب را برای یک سوم پایانی که خشن ترین بخش فیلم است اماده می کند. در این بخش از فیلم، پاشا (نوید محمدزاده) و باندش که نام آن لانتوری است، حکایت از آدم های فقیر و درمانده ایی دارند که
... دیدن ادامه ››
باز پس گرفتن حق خود از جامعه و مملکت را جز با زور از قشر به اصطلاح سرمایه دار متصور نیستند. در این تصویر پاشا چهره ایی مظلوم و ترحم آمیز جلوه می کند که گاها به او و کارهایش هم حق میدهی. او چنان مظلوم و ساکت نشان داده می شود که حتی بعد از اینکه یکی از طعمه های خود را مورد ضرب چاقو قرار می دهد گریه می کند. اما در بخش دوم که داستان بیشتر از زبان پاشا و مریم روایت می شود، چهره واقعی پاشا آشکار می شود و کارگردان با تلنگری مخاطب را متوجه روحیات و افکار و ضعف های پاشا می کند. پاشایی که مملو از آسیب های اجتماعی است و تا جایی پیش می رود که مرتکب به اسید پاشی می شود. در واقع درمیشیان مخاطب را آرام آرام و پله به پله به عمق یک فاجعه انسانی می برد و به دلیل تلخی بیش از حد، داستان تاثیر گذار می شود.
درمیشیان روایت این آسیب اجتماعی را نه در قالب یک روایت کلیشه ایی، بلکه در قالب یک فرم بصری و داستان جذاب با بستر سازی مناسب ارائه می دهد تا مخاطب دلزده از چنین روایت هایی را نیز سر ذوق آورد.
از نکات مثبت دیگر فیلم، ستودن بخشش است و اینکه لذتی که در بخشش است در انتقام نیست. اما این ستودن به طرز دوستاشتنی فارغ از هر نوع کلیشه و تکرار است. مریم روزنامه نگاری است با جسارت، فعال، باهوش و با قلمی تند. اما مریم دغدغه های شخصی فراوانی برای جلب رضایت خانواده های مقتول دارد تا آنها را از اجرای حکم قصاص منصرف کند. او در یک موردی که در فیلم نشان داده شد به هیچ وجه موفق به راضی کردن مادر مقتول، دختر جوان 14 ساله، نبود. جذابیت و فوق العاده گی این بخش از داستان که مخاطب رادر مسیر جدیدی قرار می دهد از جایی آغاز می شود که مریم خود در موقعیت بخشدن یا نبخشیدن قرار میگیرد. این بخش پایانی بخشیدن یا نبخشیدن به طرز دیوانه واری هوشمندانه و متفکرانه نشان داده می شود و نهایتا با مهمترین پیام فیلم در سکانس پایانی گره می خورد، آنجا که مریمی که پاشا را بخشیده و با امید به آینده از بازگشت خود به زندگی نوید می دهد، با تکیه بر نیمکتی در پارک می گوید: " الان می توانم برم و کارم را ادامه بدم"، که البته منظور او از کار واضح است. به نظر بنده، تاثیری که این فیلم می تواند در ترویج بخشش مجرمین محکوم به قصاص داشته باشد در هیچ برنامه تلویزیونی و به اصطلاح آموزشی و مذهبی نمی باشد.
گرچند درمیشیان در لا به لای داستان گوشه کنایه های سیاسی هم می زند و ذهن سیاسی مخلطب را قلقلک می دهد و با وارد کردن اقازاده ایی سرمایه دار در قصه که به طرز احمقانه ایی در دام لانتوری می افتد، سعی در طعنه های سیاسی دارد، اما این فیلم بیشتر از آنکه سیاسی باشد اجتماعی است.
اگر رضا میر کریمی و لانگ شات ها (long-shot) و هلی شات های (heli-shot) دوست داشتنی اش از پالایشگاه آبادان را در فیلم دختر کنار بگذاریم، لانتوری از حیث فیلم برداری نیز فوق العاده است. Close-up های طولانی و با پیکسل بالا از صورت و دهان بازیگران در سکانس آغازی که قائل به آزاردهنده بودن فیلم از همان ابتدا دارد تا شات های زیبا و مفهومی در آسانسور ها و استفاده فوق العاده هوشمندانه از آینه های ساختمانها و محیط اطراف. این آزار زمانی به اوج تهوع می رسد که کارگردان صورت سوخته مریم را معنی دار و طولانی به روی پرده می اورد. گریم فوق العاده صورت مریم نیز نه تنها حکایت از آن دارد که سینمای ایران فاقد گریمر ماهر و حرفه ایی نیست، بلکه به درستی نشان دهنده تفاوت فاحش در رفتار حرفه ایی و تفکر یک بازیگر ( مریم پالیزبان) از نابازیگر (مهراوه شریفی نیا در سریال کیمیا) می باشد.
شاید مهمترین انتقاد منفی من از این فیلم عدم بیان پیشینه مناسب از گذشته پاشا و گروهش و به خصوص نحوه آشنایی او با مریم باشد. عاشق شدن پاشا به مریم احمقانه است و به درستی نشان داده نشده است. فیلم در نشان دادن نحوه عاشق شدن پاشا عقیم است و هرگز حس عاشق بودن او را به بیننده القا نمی کند. به طور کلی شخصیت های فیلم ناگهانی ارائه می شوند و آرام آرام در طول فیلم شکل می گیرند. در این جا نمی توان از بازی بی نظیر نوید محمدزاده در نقش پاشا بگذریم که به خصوص در بخش دوم فیلم و از انجا که لباس زندان به تن او می رود بیشتر نماینگر می شود.
در مجموع، لانتوری از آن قسم فیلم هاست که راه را برای قضاوت های متفاوت و حتی متناقض باز می گذارد. بنابراین اصلا تعجب نکنید اگر نظرات ضد و نقیض درباره آن شنیدید. اما بی آنکه بخواهم تحت تاثیر مظلوم واقع شدن فیلمساز در مورد فیلم دومش ( عصبانی نیستم) قرار بگیرم و به بزرگنمایی درباره لانتوری بپردازم باید اعتراف کنم لانتوری فیلم خوبی ست. لااقل در متر و عیار سینمای ایران در این دوران در میان این همهمه فیلم های زیر متوسط از جوانان کم تجربه و با تجربه هایی که به آخر خط رسیده اند.
کاوه سلیمانی
تهران- بهمن 1394