در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آریا عبادی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:53:05
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مدتی پیش نمایشنامه سه خواهر را ( به ترجمه دکتر سعید حمیدیان و کامران فانی ، نشر قطره ) مطالعه نموده بودم. امشب که به تماشای اثر نشستم اجرایی متفاوت از آن را شاهد بوذم.
از جمله این تفاوت ها مستقل بودن از زمان و مکان بود. حضور اشیایی مانند تلفن همراه و ماشین های اسباب بازی کنترلی حاکی از استقلال زمانی و دیالوگ هایی راجع به ایرنا که زبان فارسی را آموخته بود نشان از استقلال مکانی می باشند.
نشانه یابی از دیگر ویژگی های شیرین و مطبوع اثر بود ،‌همانند سیزده بادکنکی ( به تعداد کاراکتر های اثر ) که در ابتدا دانه به دانه باد شده و به مرور رها می شوند. همچنین دکور مینیمال شامل تعدادی میز و صندلی که تا پایان نمایش از تعداد و حتی اندازه آنان کاسته و بر فلاکت و سیه روزی خانواده افزوده می شود تا جایی که دیگر چیزی جز یک میز کودک و یک رخت حاوی پوشک بچه به همراه کاناپه ای که هر سه خواهر بر روی آن نشسته اند ، یافت نمی شود.
افزودن چاشنی طنز به منظور فرار از ملال انگیزی انتخابی هوشمندانه از سوی گروه بود.
اما روح مرحوم چخوف به وضوح تمام در اجرا قابل احساس بود. نگاه به کار و فعالیت به عنوان ناجی زندگی و مقام والای آن ، حضور آرمانشهری به مانند مسکو و ابراز علاقه ی مکرر به مهاجرتی که هرگز اتفاق نمی افتد و همچنین امید به آینده به هنگام بدبختی در دیالوگ های هر سه خواهر از جهان بینی و حضور چخوف خبر می دهد.
امید رستگار و حانیه تولایی این را خواندند
مرجان معتمدحسینی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی صدای دو رگه ی محسن را می شنیدم که ملتمسانه به مامورها می گفت : ببخشید ببخشید ؛ با خودم گفتم واااااای کار سخت شد! چه طور ممکن است بهتر از این کسی بتواند نقش معتاد را بازی کند. آخر فیلم جوابم را گرفتم. وقتی می خواستند محسن رو به زور ببرند و دستانش را به میله ها قفل کرده بود , صورت اشک آلودش را دیدم که چشم به خواهرش دوخته بود و اسمش را صدا می زد : سمیه سمیه سمیه...
با تک تک سلول های وجودم غم را احساس کردم . گریه می کردم . اشک میریختم . ولی حس می کردم کافی نیست . انگار برای این وضعیت عکس العملی در ذهنم تعریف نشده بود. توصیف حرکات نوید محمد زاده با کلمات میسر نیست , باید یک سطح جدید برای ایفای نقش معتاد به نام نوید نامگذاری بشه...
آقای عبادی به نظر می رسید در این قسمت ملتمسانه به برادرش داشت میگفت ببخشید نه مامورا...
۱۴ فروردین ۱۳۹۵
من منظورم سکانس اول فیلم بود که مرتضی اصلا" حضور نداشت و فکر هم نمی کنم اشاره غیر مستقیم داشته باشه. در ضمن شرمنده به خاطر تاخیر در پاسخگویی.
۱۹ فروردین ۱۳۹۵
مرتضی رو نگفتم که... نوید داداش کوچیکه اش رو میگم همان موقع که مثلا داشت می رفت تا خونه محسن (نوید محمدزاده) رو به مامورا نشون بده ... به نظر به خاطر رفتار بدی که با برادر کوچکترش داشت ازش عذر خواهی میکرد که اون لوش نده..
در هر صورت ممنون بابت توجهتون..
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش بسیار سرگرم کننده ای بود. وفاداری به اصول مک دونا به وضوح دیده می شد . گاهی حتی حس می کردم مارتین مک دونا پشت صحنه ایستاده و ناظر بر اجرای درست کمدی سیاه مد نظرش است ، که بدون شک تیم بازیگران به خوبی از پس آن برآمده بودند.

می خواستم اشاره ای به امیر حسین طاهری داشته باشم . دفعه پیش در نمایش ستوان اینیشمور ، توسط گروه لیو به کارگردانی حسن معجونی ، دیده بودمش. نقش او در این نمایش (توبی) بسیار شبیه به نقشش در ستوان اینیشمور (جیمز) بود . پیشرفت غیر قابل انکاری در سطح بازیگری وی دیده می شد و با انرژی فراوان به ایفای نقش می پرداخت. امید است این هنرمند خوش آتیه را بیشتر ببینیم . . .
رومینا خلج هدایتی، کیان ج و پرندیس این را خواندند
مینا سمیع زادگان این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دنیا با آن چیزی که ما می بینم تفاوت دارد. هر کس از طریق حواس خود به درکی از دنیا می رسد. دامنه ی ای تفاوت ها آنقدر وسیع است که میتوان گفت هر کس در دنیای ادراکی خود زندگی می کند ؛ دنیایی که دیگری قادر به پردازش آن نیست.
مالی سویینی زنی نابیناست . مالی به وسیله حواس دیگر خود ، خصوصا لامسه ، دنیایی برای خود درذهن ساخته. فرانک همسر اوست . فرانک شخصیتی جست و جو گر ، زنده ، و پر هیجان دارد. او مشتاق است که همسر زیبای او نیز قادر به تجربه ی زیبایی هایی باشد که تنها از دریچه ی چشم وارد می شوند .
دکتر رایس ، پزشک معالج مالیست که بعد از اصرار فراوان فرانک راضی به انجام عمل می شود . فرانک و دکتر بسیار برای این اتفاق بسیار هیجان زده اند ، حتی بیشتر از خود مالی . ولی غافل از اینکه مالی با دنیای جدید سازگار نخواهد بود و در دنیای فعلی خود شاد است. مالی سویینی ماهی ای است که توسط افرادی (با نیت خیر) به خشکی آورده شده. افرادی که خود در خشکی زیسته اند و از دنیای زیر آب کوچک ترین درکی ندارند. این ماهی در خشکی به سرعت بالا پایین می جهد و نشان می دهد که به چنین دنیایی تعلق ندارد و در آخر به دست همان کسانی که به خشکی آورده شده بود ، سلاخی می شود. آن افرادی که از زندگی ایده آل بر خشکی می گفتند ، دیگر نیستند و مالی با دنیای مهلک جدید خود تنها مانده است. ولی افسوس که دیگر دور برگردانی وجود ندارد...

نمایش مالی سویینی از معضل داغ جهانی می نالد. اینکه اشخاص تنها دیدگاه خود را قبول دارند و سعی دارند آنرا به دیگران نیز تحمیل کنند. جامعه ی ... دیدن ادامه ›› انسانی ظاهرا هنوز به این نتیجه نرسیده که این دیدگاه ها با وجود تفاوت از زمین تا آسمان ، همگی صحیح اند و نقض هر یک امریست نا به جا. هرکس این اتوپیا را در مخیله دارد که افراد با وجود تضاد در عقیده ، با صلح و فکر باز در کنار یکدیگر زندگی کنند و شروع جان بخشی به این اتوپیا شاید همین نمایش باشد...
سلام
من 3 تا بلیط این تیاتر و برای روز پنجشنبه 13 اردیبهشت گرفتم ولی نمیتونم برم
اگر کسی خواست به همون قیمت بهش بدم
پنجشنبه ساعت 21 ردیف 7
09212240890
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید