در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ثنا شجاعی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:00:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نبرد نابرابر بدن با زبان در نبرد آتش و تاریکی.

"بارانداز" محل تلاقی آب و خاک، بستر اعتراض می شود. ظلم "جانی" جان را به لب رسانده و خشم، سکوت را شکست می دهد. اما پلیدی دیوار صبر و سکوت دخترک توانای قصه "سی لب" (رزا کریمی) را ترک می اندازد. او خواب بوده و بیدار می شود. غم بوده خشم می شود. از همرنگی نفرت می گیرد و می بینیم که چگونه می بالد و می غرد. شاًن تازه می یابد جسارت می گیرد از تن فرا تر می رود و عشق را دوباره به نبرد تاریکی باز می گرداند و جرقه امید را مشتعل می کند. "روکا" (بابک قادری) همان جرقه ای است که مشتعل می شود. خون آشامی که باید عاشق شود تا سپیدی های پنهانش عیان گردد و دنیا را نجات دهد. و جانی (حسین منفرد) و "اینکا" (شهاب ملک پور) و "مک" (رامین یحیی زاده) چه خوب پلیدی را می سازند.

متاسفانه فقط تا همین جای قصه تماشاگر مجذوب قصه پردازی و تصویر سازی ها است. اگرچه کروگرافی و صدا در آغاز همراه موفق سیاهی سازی ها هستند اما کم کم سوار بر داستان می شوند و نمایش را به نفع خود به ابتذال و تکرار می کشانند. قاب های زیبا تنها تماشاگران رو به رو را می نوازند و گویا کارگردان دیگران را فراموش کرده است. صدا خنجری می شود که گوش مخاطب را می خراشد و صحنه جایی که قصه فدای بازیگران و حرکت می شود. پیرنگ داستانی در نبرد بازیگرانی ... دیدن ادامه ›› که خود را برتر از دیگری می دانند، گم می شود. زیبایی و لذت فدای مهارت و قدرت می شوند. اگرچه هر بازیگر ستودنی می شود ولی اثر نجات نمی یابد.

امیر کاوه آهنین جان ماهر و خوش فکر و تواناست اما همه را یکجا به خورد تماشاگر می دهد. سبک ها را به هم می ریزد اما سبکی تازه پدیدار نمی کند، تنها ناخنک می زند و می رود. تماشاگر را بر می انگیزاند اما به جای تازه ای راهنما نمی شود و او را از آسمان لذت و خوشی به زمین محکم می کوبد. پند می دهد و شخصیت های سپید اضافه ای می آفریند و بی محل رها می کند و دنیای خاکستری زیبایی را که خلق کرده با سیاهی و سپیدی مطلق تزیین ناشایسته ای می کند و می آلاید. سالن و دکور به جای ابزار به دشمن تبدیل می شود. گریم اما خوب است، شجاعانه ولی اندکی تکراری. در کل آغاز اوج است و پایان حضیض. داستان درحالی که در سیاهی، امید می زاید؛ نمایش به واقع جوانی بالغ است که می بالد و راحت و سریع می میرد.

ریتم تند است و جزئیات زیبا دیده نمی شوند. صحنه بدون نقطه تمرکز مشخصی شلوغ است. آهنین جان عزیز! ممنون که به من اجازه می دهی هر جا را که می خواهم بنگرم اما متاسفانه داستان را گم می کنم. بازیگران اصلی خصوصا خانم کریمی و آقایان ملک پور و یحیی زاده و منفرد اثر گذار هستند. و سایرین هم تلاششان واقعا ستودنی است و کمترین اذیت از جانب بازیگران اتفاق می افتد. در ایران ساختن تئاتر سخت است، می دانیم؛ اما این باعث نمی شود که سهل گیر و بی سلیقه بشویم. کار شما را با همه ی این حرف ها دو بار دیده ام و یکبار دیگر هم به امید پیشرفت نظاره گر خواهم شد.

بابت تلاش بیش از یکساله تان صمیمانه دستتان را می فشارم. و به واقع قدردان لطافت طبع و نظرتان هستم. ایده ی خون آشام و تلفیق آن با "در بارانداز" فوق العاده است. ممنون

ثنا شجاعی آذرماه نود و چهار

"ببینم تو قبلا بازجو نبودی رویا!؟"
نمایش "خداحافظ" خوانش "شاهین کهن" از نمایش نامه "رقص کاغذ پاره ها" ی محمد یعقوبی است، که این روز ها میزبان تماشاگران در سالن محقر و مرتفع "تماشاخانه باران" در کوچه اراک –خیابان دوست داشتنی ویلا- می باشد. علاقه مندان به آثار یعقوبی که البته شانس زیادی داشتند تا به امروز اجرای این اثر را بارها بر روی صحنه تئاتر های مستقل تهران ببینند اما این بار شانس آن را یافته اند روایت کارگردان تازه کاری را ببینند که شجاعت پاره پاره کردن و دوباره وصله کردن اثر را داشته است. کهن با تلفیق چهار اپیزود در اجرا اگر گزافه نباشد نه تنها گوی سبقت را از یعقوبی خالق اثر-در اجرا- ربوده است بلکه امکانات نمایشی و بازی با اشیا را چنان به نمایش افزوده که تماشاگر آشنا با اثر را نیز غافلگیر می سازد. اما روی دیگر سکه که تکرار مدام نقائص غیر حرفه ای تئاتر ماست نباید ناگفته بماند. هر چه کهن در ارائه طرحی نو موفق و خلاق بوده است اما متاسفانه در به کار گیری ابزار بصری از جمله نور و دکور نا موفق و عجول عمل کرده است. میزانسن ها و بازی با اشیا و حتی بازیگران چون هیکل تنومند و ورزیده ای هستند که کهن پیراهنی گشاد و مندرس از رنگ و نور بر تن آن پوشانده است. موسیقی مهجور مانده است البته استفاده اندک از آن نیز سلیقه کارگردان را به رخ می کشد، متاسفانه او زیرکانه از دردسر تنظیم موسیقی برای متن فرار کرده است.
از آنجا که نمایش دو هفته دیگر بر قرار است شانس لذت دیدن نمایش را با تعریف داستان نمی گیرم گرچه بدون پرداختن به متن نیز نمی توان نقد بازیگری کرد؛ باشد برای بعد. معرفی بازیگران تازه به تئاتر ایران یکی دیگر از خدمات این گروه است، که در کنار چند بازیگر با تجربه تر سطح بازی ها را حداقل پذیرفتنی ... دیدن ادامه ›› کرده است. اما چرا تماشاگر نمی پذیرد زوج های این نمایش با هم همسرند؟ چه بسا بازی فنی یکی در برابر پارتنری که به حس نقش می رسد -اگر چه در تئاتر ما غریب نیست- مسبب اصلی این شک مخاطب باشد. بی توجهی کارگردانان به سبک بازیگران مقابل هم می تواند به سر درگمی تماشاگر بیانجامد.
نمی دانم تا کی باید ضعف و مشکلات سالن، امکانات، مجوز و سانسور، تبلیغات، نور و... قلم ناقدان را کند، کند. مرز بین آنچه به گردن کارگردان است و آنچه جبرا اثر او را تحت تاثیر قرار می دهد چنان باریک شده است که قلم فرسایی بیهوده شده است. نه گوش شنوایی هست نه اگر باشد آن گوش شنوا توانایی تغییر و تحولی را دارد. شاهین کهن هم از قائده مستثنی نیست. تماشاگر نمی داند دل بسوزاند یا از کم کاری کارگردان بنالد. آنچه که واضح است در تماشای این اثر بر خلاف بسیاری از آثار فاخر و پرخرج سالن های اصلی تئاتر تهران، کمر تماشاگر درد نمی گیرد و احساس ملال و خستگی نمی کند. سالن را ترک نمی کند و برای پولی که داده افسوس نمی خورد.



"ببینم تو قبلا بازجو نبودی رویا!؟"
نمایش "خداحافظ" خوانش "شاهین کهن" از نمایش نامه "رقص کاغذ پاره ها" ی محمد یعقوبی است، که این روز ها میزبان تماشاگران در سالن محقر و مرتفع "تماشاخانه باران" در کوچه اراک –خیابان دوست داشتنی ویلا- می باشد. علاقه مندان به آثار یعقوبی که البته شانس زیادی داشتند تا به امروز اجرای این اثر را بارها بر روی صحنه تئاتر های مستقل تهران ببینند اما این بار شانس آن را یافته اند روایت کارگردان تازه کاری را ببینند که شجاعت پاره پاره کردن و دوباره وصله کردن اثر را داشته است. کهن با تلفیق چهار اپیزود در اجرا اگر گزافه نباشد نه تنها گوی سبقت را از یعقوبی خالق اثر-در اجرا- ربوده است بلکه امکانات نمایشی و بازی با اشیا را چنان به نمایش افزوده که تماشاگر آشنا با اثر را نیز غافلگیر می سازد. اما روی دیگر سکه که تکرار مدام نقائص غیر حرفه ای تئاتر ماست نباید ناگفته بماند. هر چه کهن در ارائه طرحی نو موفق و خلاق بوده است اما متاسفانه در به کار گیری ابزار بصری از جمله نور و دکور نا موفق و عجول عمل کرده است. میزانسن ها و بازی با اشیا و حتی بازیگران چون هیکل تنومند و ورزیده ای هستند که کهن پیراهنی گشاد و مندرس از رنگ و نور بر تن آن پوشانده است. موسیقی مهجور مانده است البته استفاده اندک از آن نیز سلیقه کارگردان را به رخ می کشد، متاسفانه او زیرکانه از دردسر تنظیم موسیقی برای متن فرار کرده است.
از آنجا که نمایش دو هفته دیگر بر قرار است شانس لذت دیدن نمایش را با تعریف داستان نمی گیرم گرچه بدون پرداختن به متن نیز نمی توان نقد بازیگری کرد؛ باشد برای بعد. معرفی بازیگران تازه به تئاتر ایران یکی دیگر از خدمات این گروه است، که در کنار چند بازیگر با تجربه تر سطح بازی ها را حداقل پذیرفتنی ... دیدن ادامه ›› کرده است. اما چرا تماشاگر نمی پذیرد زوج های این نمایش با هم همسرند؟ چه بسا بازی فنی یکی در برابر پارتنری که به حس نقش می رسد -اگر چه در تئاتر ما غریب نیست- مسبب اصلی این شک مخاطب باشد. بی توجهی کارگردانان به سبک بازیگران مقابل هم می تواند به سر درگمی تماشاگر بیانجامد.
نمی دانم تا کی باید ضعف و مشکلات سالن، امکانات، مجوز و سانسور، تبلیغات، نور و... قلم ناقدان را کند، کند. مرز بین آنچه به گردن کارگردان است و آنچه جبرا اثر او را تحت تاثیر قرار می دهد چنان باریک شده است که قلم فرسایی بیهوده شده است. نه گوش شنوایی هست نه اگر باشد آن گوش شنوا توانایی تغییر و تحولی را دارد. شاهین کهن هم از قائده مستثنی نیست. تماشاگر نمی داند دل بسوزاند یا از کم کاری کارگردان بنالد. آنچه که واضح است در تماشای این اثر بر خلاف بسیاری از آثار فاخر و پرخرج سالن های اصلی تئاتر تهران، کمر تماشاگر درد نمی گیرد و احساس ملال و خستگی نمی کند. سالن را ترک نمی کند و برای پولی که داده افسوس نمی خورد.


درود بر قلم‌تان، لذت بردیم بانو
۲۲ مرداد ۱۳۹۲
خانم شجاعی با سپاس از نقدتون و خیرمقدم به شما، اگر نقد خوبتون رو در صفحه این نمایش قرار بدید، امکان مشاهده اون برای کاربران بیشتری وجود داره. آدرس صفحه نمایش خداحافظ:
http://www.tiwall.com/theater/khodahafez/
۲۳ مرداد ۱۳۹۲
جا دارد در این مقام مراتب تشکر خود را نسبت به لطف ثنای عزیز ابراز دارم که اینچنین بیطرفانه تحفه درویشی ما را به نقد گذاشت.به امید پیروزی روز افزون تمامی عزیزانی که در این ورطه مشغول عشق ورزی اند...
با مهر
۲۳ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید