در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین نصیری | درباره نمایش در شوره زار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:31:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خطر لوث شدن موضوع: اگر کار را ندیده و می خواهید ببینید لطفا مزخرفات مرا نخوانید!









1- اگه میخوایید بدونید یه بازیگر تئاتر حرفه ای چه جوریه حتما به تماشای کار های احمد ساعتچیان بنشینید. بازیگری که حتی وقتی نگاه ها ... دیدن ادامه ›› روی اون متمرکز نیست بازی رو برای یه چشم به هم زدن هم رها نمی کنه. برای خودش برنامه داره و برای تک تک این نود دقیقه نمایش تفکر داشت. متاسفانه جای خوبی ننشسته بودم و به دلیل نزدیکی بیش از اندازه به صحنه تسلط کافی به کلیت صحنه رو نداشتم. ولی با این حال در خیلی از مواقع ترجیح میدادم خلاف جمعیت تئاتر رو ببینم و چشمم رو به بازیگرانی که در سکوت بازی می کنند بدوزم. بازی احمد ساعتچیان، فریده سپاه منصور و فهیمه امن زاده در این زمینه درخشان بود. سینا رازانی هم تنها کسی بود که حس کردم چند لحظه ای نمی دونه باید چیکار کنه و ذهنش دچار پرش شده. بازی رویا میر علمی رو در شایعات بیشتر دوست داشتم. بهر حال به نظر من بازی ضعیف و متوسط در این کار وجود نداشت. همگی عالی بودند.
2- بهترین راه بازی گرفتن از بازیگرانی مثل علی سلیمانی و مجید صالحی که یه تصویر آشنا از خودشون در ذهن ما ساختند و نمی تونند از زیر سایه ی اون در بیان به باور من همین اتفاقی بود که امشب در این تئاتر دیدم: استفاده از گریم نسبتاً سنگین برای به هم ریختن میمیک صورت. وقتی مجید صالحی و علی سلیمانی تیپ بازی کنند خیلی بهتر به روند نمایش کمک می کنند.
3- استثنائا اولین کار نوشته شده توسط یه نویسنده ی ایرانی رو دیدم که توش ریتم و توازن کار به هم نخورد. اتفاقات با یه روند منطقی پیش رفت و اوج و فرودش به جا بود. ممنون آقای کیانی. فقط یه ایراد به ذهن من اومد: چرا نمایش نامه نویس ایرانی تو هر کاری که می نویسه می خواد تمام ایده های بی ربط و با ربط ذهنش رو جا بده؟ دو کنایه به اتفاقات این یکی دو ساله در این کار وجود داشت: دریاچه ارومیه و ماجرای بیماران بیمارستان امام خمینی که خبر ساز شد! اما این دو تا موضوع قرار نبود محور داستان باشند. بیشتر دستمایه ی کار سازگاری آدم ها در کنار هم به رغم دغدغه ها و راز های شخصی شون بود. بعد از جایی فضا سورئال میشه و پهلو به عرفان می زنه. تلاش برای رستگاری رو می بینیم. در واقع تکلیف کاراکتر مجید صالحی که مشخص بود: لاشخور!!! فاقد هر گونه سمپاتی انسانی و در عین حال قابل ترحم! احمد ساعتچیان و وحید رهبانی و تا حدودی رویا میر علمی شخصیت های متعالی بودند و فهیمه امن زاده، فریده سپاه منصور و علی سلیمانی گیج و گول هایی سنتی و مذهب زده! فقط سینا رازانی در بدو امر انگار بیشتر به دسته ی سنتی تر ها شبیه بود و دست آخر مجلس گردان رستگاران میشه! این تحول بدون هر نوع پارادایم ظاهری برام قابل درک نبود. بهر حال نکته ی مثبت در متن اون قدر زیاد بود که میشد این موارد رو نادیده گرفت. می دونم خیلی راحت در مورد شخصیت ها حکم صادر کردم. در واقع این نوشته بهانه ای بود تا کسانی که کار رو دیدن بیشتر در مورد نظرشون در خصوص تک تک شخصیت ها با من صحبت کنند. بنابراین حکم من در این مورد لایتغیر نیست.

دست آخر این که ممنونم بابت دوشنبه شب زیبایی که برای من ساختید :)