در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال sharareh Ay | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:51:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خسته کننده ترین نمایشی بود که در زندگیم دیدم...... نمایشی بود که تو دلت نمیگفتی که میخوام ببینم آخرش چی میشه.....چون آخری نداشت و هدف و مفهومی ... دیدن ادامه ›› هم نداشت...... و آخرش فقط به خودت یک" خب که چی " میگی و سالن میای بیرون...... الان دیگه داستان های این چنینی خیلی کلیشه ای شده و باید جذاب تر نشون داده بشه ،مردم دنبال دیالوگ های پخته تر هستند...... گاهی حتی فکر میکردم که اومدم نمایشنامه خوانی ...که دارن فیلم رو پرده رو برامون شرح حال میدن ........حتی از نظر بصری هم کار نشده بود، موزیک ها که موزیک های قدیمی و معروفی بود که خلاقیت و تازگی نداشت، طراحی نور و لباس و صحنه هم که نداشت .... و در آخر"" خواهش میکنم برای نگاه ، زمان و اشتیاق تماشاچی ها ارزش قائل باشید ""
حقیقتش انقدرها که گفتید بد نیست!
به نظرم اشکال از گونه‌ی کار هست که مورد علاقه شما نیست و الا عاشق شدن دو چریک آخرت فضای نمایشیه انصافاً!!!
۰۵ بهمن ۱۳۹۶
به نظر من حتی حس عاشقانه هم نتونستن خوب منتقل کنند ...و با گریه ها و حس صورتشون مخاطب رو نتونستن منقلب کنند و به فکر ببرند.، چون داشتیم فیلمی رو میدیم که انگار اومدیم سینما و از طرفی دو بازیگر که تنها دارن روایت میکنن و اون هم با میکروفن حرف میزنند ( نه با صدای رسا و حس صدای خودشون ) .... و تا کی باید از این موضوعات تکراری و کلیشه ای دیدو شنید....( مثل فیلم ها و سریال های کلیشه ای )
۰۵ بهمن ۱۳۹۶
این اجرا رو ندیدم ولی اجرای قبلی همین گروه با بازیگر های دیگه که تو ارغنون بود اجرای خوبی بود
۰۵ بهمن ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هنوز هم
در پشت دیوار
با خشکی گلویمان
کلام همدیگر را تیغ می زنیم...
و وارونه بر سپیدی کاغذ
فتح چشمان آن روزهایمان را می کشیم
که به حرمت شعله هایش
نماز می بردیم...!

هنوز هم
آرزوهای دور
برایمان خوش آهنگ است
و کنار هم بی ساز می باریم
و چرک آلود لبخندمان،
در فضا می رقصد...!

خسته ... دیدن ادامه ›› از حس های گوشه نداشته
می خوابیم در بین یادگاری هایمان...
و هنوز هم
خالی ترین اندیشه هایمان
روح هم را
دستمالی می کند...
و بر سپیدی فکرمان
نقش دلقک عاشق می کشیم
که تنها نبضش را
بین دست ها و پاها می جوییم...!

تا حالا پرسیدی چرا در هم می شکنیم؟!
و به انتظار پاسخ هم
چهره امان کشیده تر و استخوانی تر می شود؟!

چون.....
هنوز هم.............

۲۴شهریور ۱۳۹۲

چقر زیبا و دوست داشتنی.......عالی بود.
۲۷ دی ۱۳۹۲
آفرین خیلی خوب بود
ممنون
:)
۲۸ دی ۱۳۹۲
از لطف شما ممنونم مرجانه خانم....:)
۲۸ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حرف ها داریم
گرچه لبمان دوخته شد...
سر بر می گردانیم
گرچه رو حمان پرپر،
در نگاهمان آتش کشید..
به عریانی خواهش یکدیگر خاکستر شدیم
و باز ذهن های ملال آورمان را
شب ها تنها در سایه سرد هم
به اشتراک گذاشتیم...
ترس از شیشه ای بودن کناره هم
ما را چه بی کس
بی صدا کشته است...!
اعتراف های نکرده
غرور ... دیدن ادامه ›› عزیز کرده دنیای ما ست.
دنیای ماست،
تماشای خواب های آشتی پنهان معصومانه....
و شکنجه گاه هم
به جرم حس های سلام یکدیگر...!
این سرفه های مانده از حرف
راه نگاه را با گلوله کینه بسته است....

۶اسفند ۱۳۹۱.
به اشتراک گذاشتیم... مثل ترجمه لفظ به لفظ شده و با بقیه شعر همخوانی ندارد.
..........
قشنگ بود
متشکرم از شراره خانم
۲۳ دی ۱۳۹۲
این تیکه حس این روزهای ما ست که در دنیاهای مجازی تنها در پشت دیوارها به اشتراک گذاشته می شود.....ترس از شیشه ای بودن نقاب به چهره امان گذاشته....

< از توجه و نظر شما ممنونم اقای صدری >
۲۳ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید