در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محسن رفیعی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:58:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با سلام و آرزوی بهروزی در سال تازه

فین جین را با همسر و پسرم دیدم.
در خاطر ما، خوش نشست و مانا شد.
مثل کوکوی کبوتران حرم.

فین جین را باید 2 بار دید. شاید این خاصیت ذهن الکن و ناساز من، است.
فین جین به سان پرنیانی پالوده، مالامال نقوش ملون اذهانی ست که قرابت با سنت دارند.
فین جین، آینه بندان پری خانه ی خیال است در لفافه ی ... دیدن ادامه ›› تاریخی به غایت غمین.
فین جین، تسلسل غم نامه ی ملتی ست که رنج و حرمانش، سابقه ای دارد. به قدمت تاریخ.
فین جین حدیث دردمندی و روایت بی خویشی مردی ست که به قدر یک قدم، از زمانه اش، پیش بود.
فین جین قصه ی شنیع خرده آدم های اندک و دنی ست که در رواق تاریک تاریخ، در مصیبت و فلاکت میهن ، از خون مردان، خورش می سازند.

امشب هم به کامجویی دگرباره ی این طرفه ی طناز می روم تا انبان از دردلذتی دیدنی، مالامال کنم.

دست مریزاد به نویسنده
آفرین به کارگردان
درود بر تهیه کننده
سپاس از بازیگران
احسنت به نوازندگان
و
تشکر از مخاطبان فهیمی که سره را از ناسره تمیز می دهند.

محسن رفیعی
جناب دکتر رفیعی عزیز
میزبانی از شما افتخاری است برای ما
ممنون از مطالب بسیار بسیار پر از مهر و انرژی شما 🙏🏻
۰۶ فروردین
سلامت بمانید ان شاءالله

در ابتدا عارض می گردم که حضور در جمع تماشاگران و قرار گرفتن در دایره ی مخاطبان این طرفه ی طناز، موجبات فخر و شهنازی حقیر است.

به سبب عدم احاطه ی مکفی فدوی در بازه ی تعاملات و گعده های خاص و مرتبط با هر اثر، بر این گمان بودم که نگاشت فدوی در هیات نظری ثاانویه ... دیدن ادامه ›› جانمایی شده و در بحبوحه ی نظرات مثبوت در ذیل یک نظرگاه دیگر مستور و مهجور است.
از این روی، بر خود فرض دانسته که دگرباره کلاه تکریم را از سر اردات بردارم و به جهت ادای دین به خالقان این نمایش افخم، برای دومین کرت، نوشتار الکن و معوج خویش را به آستانه ی مهرآجین حضرتعالی تقدیم نمایم تا در هیات نگاشتی مستقل، در منظر نگاه ممیزه ی مخاطبان فهیم و فرزانه ی فین جین قرار گیرد.

سر بلند بمانید.
۰۶ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"مجلس بلبشو جور کن " غبار انزوا از رنج نامه ای برگرفته که تاریخ رنجور این خاک شرحه شرحه ی لت لت شده ی صد پاره، همتایی برایش نمی شناسد.
ستم های انیران، در سلسله ادوار پیشین، در تقابل با این شناعت سیه روی، ناچیز می نماید و به چشم نمی آید.
در تورق کدام اسطوره و افسانه و تاریخ، خوانده ایم که ایرانی، ناموس به اجنبی فروخته و داغ نکبت را بر پیشانی پر چین خویش ممهور ساخته و قبای بی عاری را بر دیرک خیمه گاه شرف آویخته و لوای قوادی را در آوردگاه غیرت برافراشته؟
آه از این غم بارگی ...
فغان از این دردمندی ...

آصف الدوله ی اینانلو، حکمران دیو سیرت خراسان، در بحبوحه ی مشروطیت و سال امساک آسمان و ملخ زدگی مزارع، پای بر حلقوم نحیف کشاورزان فلک زده نهاده و از خرمن گاه خالی رعایا، مالیات می طلبد. تظلم فرودستان به دربار فرومایگان مخنث قجر، به سان هماره، سترون است. کمر رعیت که در زیر بار تیول مفت ... دیدن ادامه ›› خوران زالو صفت دربار، خم شده بود در ترک آجین زمین تشنه ی بی بر، می شکند. ملخ زدگان؛ در کشاکش توحش و تعدی زندگی سوز آصف الدوله، دختران جگرپاره ی خویش را در بازار رقیت به ثمن بخس به ترکمانان می فروشند که مبادا انبان متفعن حاکم متفرعن، در کسور و فقدان مالیات چند کشاورز آفت دیده، مضمحل شود.
حمیت مجلس نوپا و پر سودای مشروطه، در سپردن دوسیه ی این خفت ملی، به مرحوم علی اکبر دهخدا، ره به جایی نمی برد و ابتر می ماند.
سیصد دختر نازدانه ایرانی، در عشق آباد، مرثیه ساز عشق بر باد رفته ی خویش شده و با قیمتی ناچیز، اسیر چنبره ی هرز هوسرانی تتاران می شوند.
سرنوشت غمین این فریشتگان پاکیزه وش، بر همگان مستور و مکتوم است. پس از چندی، داستان تاراج این پری وشان، در هزار توی حوادث، در عین غربت، فراموش می شود.

اذهان این قربانیان بی کفایتی قجر بتر از تتر، در مسلخ مهجور و شکنجه گاه محتوم خویش، به چه معطوف بوده و روز و شب به چه چیز می اندیشیده اند؟
آوای فغان و نوای حرمان و فریاد استمداد و ناله ی نومیدی دختران وطن، تا ابد وجدان بیدار وطن دوستان را می خراشد و نای حق گویان را بغض آلود می کند.

حال و قریب به یکصد و پانزده سال از گذشت این رنجیدگی، جوانی فرهیخته در قامت استادی متبحر، زانوی زانایی را بر زمین ارادت مام میهن نهاده و راوی رنجوریت و مفسر مظلومیت سیصد غنچه ی پژمرده ی پرپر شده گردیده است.

غم بارگی این حکایت قیرگون، آنچنان وزین است که بر فرم و ساختار نمایش می چربد.
متن تلفیق خوش ترکیبی ست از ادب و محاوره و عرف و سنت و متل در قالب صراحت و کنایه و استعاره و امثال الحکم و طنز و طنازی ... به دور از هرزگویی و روده دازی...
چه اینکه کارگردان کاربلد با هوشیاری تام، کوشیده است تا قدری از زهرآبه ی این حکایت جانسوز را برگیرد، اما عظمت تالم این فاجعه، قابل استتار نیست.
کارگردانی مقبول، متنی محترم، بازی هایی به غایت دلچسب، موسیقی متناسب و مدت زمان متعارف در لفافه ی سن و ساحت تئاتر افخم سنگلج، شاخصه های دلالت به تماشای " مجلس بلبشو جور کن " هستند.
بر حمیت و غیرت فرشید قلی پور و شهاب شریفی و یکایک بازیگران و تمامی عوامل این طرفه طناز درود می فرستم.
تماشای این تلنگر تسلسل وار، بر میهن پرستان فرض است.
محسن رفیعی
1403/1/5
پیش از هر چیز باید گفت قلم زیبایی دارید .

فروختن دختران قوچانی به ترکمانان داغی است بر پیشانی آصف الدوله حاکم خراسان و ثبت در تاریخ .

ولی روایتی که نقل کردید داستانش شباهت به داستان این نمایش دارد و اگرنه فرنگستان (اروپا) و عشق آباد (ترکمنستان) البته که دو جای متفاوت می باشند .

زیاده عرضی نیست
۰۶ فروردین
سلامت بمانید.
ممنون از تفقد حضرتعالی

این موضوع برای بنده نیز جای سوال داشت. .که چرا به جای ترکمانان و تتاران و ارامنه ی عشق آباد، از لفظ " فرنگ " استفاده شده است.
پس از اتمام اجرا، ماندم تا همین سوال را با نویسنده و کارگردان فهیم کار مطرح کنم.
جناب قلی پور معزز، فرمودند : (ما واژه ی فرنگ ... دیدن ادامه ›› را به مفهوم عام آن و به معنای هر آنچه اجنبی ست، در نظر آورده ایم)
البته که مقبول و محترم است.
به سان واژه ی " انیران " به معنای هرچه غیر از ایران.
" انیران را فرو کوبند و این اهریمنی رایات را بر خاک اندازند "
فدوی، پس از حصول اطمینان از اینکه داستان این نمایش، بر فاجعه ی دختران قوچانی، انطباق دارد، نگاشت فوق را قلمی کردم.

دو دیگر
حضرتعالی در نوشتاری عبارت " بولینگ عبدل" را به کار برده اید.
" بولینگ عبده " صحیح است. که به نام صاحب امتیاز آن، آقای علی عبده است.


پایدار باشید.


۰۶ فروردین
محسن رفیعی
سلامت بمانید. ممنون از تفقد حضرتعالی این موضوع برای بنده نیز جای سوال داشت. .که چرا به جای ترکمانان و تتاران و ارامنه ی عشق آباد، از لفظ " فرنگ " استفاده شده است. پس از اتمام اجرا، ...
ممنون از تذکرتان عبدل را اصلاح کردم .این خطا را به حساب پیش فرض کیبورد بگذارید که بعضا" از دست در می رود .


در مورد استفاده سلیقه ای معانی کلمات اگر چه محترم است ولی مقبول نیست با توجه به صحبتتان با کارگردان اثر چنانچه این رویه باب شود زبانی بی در و پیکر برجا ... دیدن ادامه ›› می ماند .

هنوز خواندن اشعار رودکی برایمان کاملا" قابل فهم می باشد ،حیف است زبانی که حداقل ۱۰۰۰ سال رایج است را به جای رشد به بیراهه هدایت کنیم .
۰۶ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و آرزوی بهروزی

در وادی تماشا، بچه ارباب، افتتاحیه ی سال تازه برای حقیر بود.
بخت بلندم یار بود و در بحبوحه ی اجرا، سعادت هم شانگی با خاندان معزز عوض زاده، نصیبم گشت.
خانواده ای به غایت مهر پو و شریف.
در همکلامی با استاد حمید عوض زاده، پدر فهیم و فرزانه وش سرکار خانم شقایق عوض زاده،، مشخص گردید که نویسنده و کارکردان نازنین این نمایش، گنج از رنج خویش اندوخته و با حمیت و غیرتی خود ساخته گام در وادی توکل نهاده و راهوار پهندشت دلکش هنر گردیده اند.
شقایق عوض زاده، انبان داشته را از اشتیاق و ذوق و شور جوانی و مطالعه و انگیزه انباشته و دست توکل را در دامن اراده اویخته تا در بازتاب جاودان مانای هنر این سرزمین، به قدر وسع، نقشبندان طرحی تازه گردد.
پر مسلم است که این نونهال تازه رو،، صلابت درختان کهنسال چمن را ندارد.
آنچه که این شاخه ... دیدن ادامه ›› ی خوش رنگ و بوی نو رسته را به سروری بالا بلند بدل می سازد، کسب تجربت در لفافه ی خلق اثر با پشتوانه ی مطالعه و تلمذ و حمایت و نقد است.
و در این میان حمایت و نقد، از جایگاهی مبرز برخوردار هستند.
همین که دختر خانم نوجوانی، به تنهایی مسیری صعب را در نوردیده و رخش هدف را از هفت خان رستم آسای مشکلات و موانع گونه گون عبور داد و موفق به اجرای نمایش نوشته ی خویش گردیده، جای تحسین و تشویق دارد.
حال هنگامه ی آن است که مخاطب دلسوز تئاتر نیز، یک گام پیش نهاده و به جای ترک سالن و فسردگی کلام، قلم را آب داده و بدون تعارف، و در غایت احترام، سیاهه نوشته و ردای نقد را بر قامت این اثر موزون سازد.
بی تردید هر نویسنده و کارگردانی که در پی بر کشیدن سطح زانایی و زایایی خویش است، این فرصت را غنیمت دانسته و آغوش پذیرش را بر نقد و پیشنهاد و مشاوره گشوده و در برابر تمامی منتقدان آگاه و دلسوز، کرنش نموده و سر تعظیم فرود می آورد.

شایسته است که مخاطبان فرهیخته ای که نقدی را بر کار وارد می دانند ( چه اینکه وارد هم هست)، در تعاملی دو سویه با کارگردان کار، نظرات را مطرح کرده و در گعده ای تخصصی به طور جد به این امر بپردازند.

سعادت و بهروزی مخاطبان و دلسوزان تئاتر و خاندان جلیله ی عوض زاده، خاصه سرکار خانم شقایق عوض زاده را از آستانه ی مهرآجین خداوندگاری، مسئلت می نمایم.

محسن رفیعی