حکایتی از وابستگی مخرب تا دلبستگی ایمن
نمایش مامان در قالب یک درام سی و پنج دقیقه ای میکوشد که شخصیت اصلی نمایش خود را از یک وابستگی مخرب روانی به یک دلبستگی ایمن برساند. دلایل خوبی از جمله نشانه های بصری موجود در کار، خط روایی داستان، همه و همه در تلاشند که منطق این مسیر تحول کاراکتر و زنجیره سببی رویدادها را به مخاطب نشان دهند.معلوم است کار فکر شده و حساب شده است و این یعنی دست مریزاد!
اما این طریق پرداختن به مفاهیم, نیاز به تکرار هایی دوباره و چند باره در نوشتار دارد تا گره های کورش باز شود. اینکه نمایش آغوشی شود که آدم را بفشارد کم اتفاق میفتد. چون اساسا دراماتیزه کردن مفاهیم کاری بس دشوار است و این همان هنر نمایش و تیاتر است که در صورت موفقیت موجب تزکیه جان آدم میشود. از این رو نمایش مامان فی الواقع برای من یک نمایش صد در صدی نیست. اما نکته جالب اینکه در یاد و خاطرم ثبت شد جدی و اساسی به یُمنِ حضورِ عروسکهایش.
عروسکها و صحنه آرام نمایش در همان دقایق ابتدایی مرا متمرکز و پیگیر میکند و در میان و پایان هم هنوز و زیاد در این امر خوبند. دستهایشان حیرت
... دیدن ادامه ››
زده ام میکند و چند ثانیه بعد میفهمم دست عروسک گردانهاست. چهره عروسکها مرا به یاد انیمیشنهایی از قبیل آپ می اندازد.
من عاشق پاکی و معصومیت عروسکهایی با این شکل و شمایلم. از اینکه بازی زندگی را از زبان و در کنش عروسکها بشنوم و ببینم لذت میبرم.
دوست دارم نمایش مامان مادر زایایی باشد که بچه های به و بیش دیگری را (در قالب نمایش عروسکی) در آینده نزدیک روی صحنه بیاورد.
پیشکش درود و سپاس به عوامل مامان
.