.
.
اینجا شهر عجیبه همه مراقبند و کسی کاری از دستش برنمیآد..
.
چرا مردمش با کوچکترین پچپچ از خواب میپرند اما فریادهای یک مرد تنها رو نمیشنوند
اینجا کجاست که توش هرچقدر تنهاتری، عاقلتری..
چرا یه مرد انقدر باید بین مردم خودش تنها باشه چرا
.
یِ جای این ماجرا میلنگه!.. نکنه همهی اینا یِ بازیه.. یِ خوابه..
این هزار دستانِ کاخِ سبز میخواد با تاریخ چیکار کنه..
.
مردم
... دیدن ادامه ››
قصههای پر پیچ و خم رو دوست دارند..
.
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی..
The sunset will not see the sunrise..
Le soleil ne se lèvera pas demain..
.
.
.