.
بلافاصله بعد از پایان نمایش «باغبان مرگ»، به کارگردانی آروند دشتآرای، به کتابفروشی رفتم و نمایشنامهی باغبان مرگ نوشتهی محمد چرمشیر رو خریدم؛ میخواستم ببینم آیا محمد چرمشیر توضیحات صحنهای را همانطور که اجرا شد در نمایشنامه آوردهاست یا نه، چرا که خیلی طراحی صحنه را پسندیدم و منو به ذوق آورد. ولی در نمایشنامه کوچکترین توضیحی در این باب که صحنه چگونه چیده شود داده نشده بود و نِی! حتی با سه مورد خیلی جزئی از توضیحات اکت کاراکترها در طول متن روبرو شدم. پس طراحی صحنه کاملا از ذهن خلاق خود کارگردان بیرون آمده و این قابل تحسین است، با اینحال تنها ایراد نمایش که خیلی کوچک هم بنظر میآید (ولی در عین حال خیلی تاثیر گذار) هم را در این بخش شاهد هستیم:
صحنه از ۷ میز فلزی بزرگ تشکیل شده است؛ میز فلزیای در وسط، که روی آن قابی شیشهای تعبیه شده که همان شیشهی جدا کنندهی مجرم و بازجو (در اینجا خبرنگار/روانشناس) در اتاقهای بازجوییست، و سه میز دیگر در هر طرف میز وسط، و در نهایت آتیلا پسیانی در سمتی از این میز بند شکل گرفته و مارین ون هولک در سمتی دیگر. و به قرینهی میز وسط، روی دیوار، در دو طرف صحنه، ویدئو آرت یا هرچیز دیگری که در طول نمایش پخش میشود. جدای از عدم کاربرد آن ویدئو آرت روی دیوار، تنها یک میز از هر سمت اگر کاسته میشد طراحی صحنه بینقص میشد؛ چرا؟! چون که در هیچ حالتی (با توجه به اینکه تقریبا وسط ضلع شرقی نشسته بودم، اما نمیتوانستم در آنِ واحد هر دو بازیگر که از قضا کل بازیگران این نمایش هستند و تمام بار نمایشی و دراماتیک بر روی دوش آنهاست را در یک قاب داشته باشم و این واقعا اعصاب من یکی را که خرد کرد چرا که بازیگران فوقالعاده عمل میکردند و دوس داشتم هر دو را در آنِ واحد ببینم [این همبازی جذاب آتیلا، به طرز عجیبی فارسی را خوب حرف میزد!!] . با این حال طراحی نور نمایش، طراحی مینیمالیستیک صحنه را به شدت چشمنوازتر مینمود.
آتیلا پسیانی هم، با نیمنگاهی به کاراکترهایی
... دیدن ادامه ››
مانند هانیبال لکتر در ادبیات، به خوبی توانسته بود از پسِ نقشش، بدون غُلُو در اجرا، برآید.
موسیقی این نمایش هم (امبیِنت/نویز) یکی از برگهای برندهی آن بود که به بهترین شکل ممکن با طراحی صدای آن سازگار بود و واقعا به یادماندنی بود. (ساوندترک نمایش قابل دانلود است.)
پیشنهاد میکنم.