واقعا دمتون گرم...
قربانى هاى این اقتصاد وحشى خیلى وقته که مشهودن و به نظرم زهرمارى به بهترین شکل حال این قربانیون رو وصف کرده ؛ و یکى از لذت بخش ترین لحظه هاى این تئاتر پنهان شدن بغض هاى ممتد پشت خنده هاى کوتاه و از ته دله...
قطعا ما مى تونیم همه این کرکتر یا شخصیت ها در زمان هاى مختلف باشیم : مثلا میلاد کوچولوى عصبانى از جوونیه در حال تباهش ، یا ماریا ( به سلیقه ى هم احترام بذاریم ) ى شیر دلى که از بزدلى اطرافیان به ستوه اومده ، یا اسد اقایى که ظاهرش بر خلاف باطنش است و...
در کل همه چیز عالى بود
خسته نباشید