سیزده، نمایشی که پس از پایانش، تمام تلاش ناخودآگاهم این بود که بهش فکر نکنم و متاسفانه اصلا موفق نبودم
هنگامیکه یک فیلم با این مزمون، می بینیم،
... دیدن ادامه ››
ذهن ناخودآگاه خود را ایمن نگه می دارد، با این عبارت ساده که خب فیلم است، اما هنگامیکه این مزمون به تئاتر می رسد که زنده و پویاست، دیگر ذهن چنین فریبی را نخواهد خورد چرا که با چشم خود شاهد این رویداد است ! و حال این درگیری ذهنی را بگذاریم کنار وقایعی که هر از چند گاهی از گوشه و کناری در همین کشور، می شنویم !
گویی شما، در آنجا، خود خود شما دقیقا در آن مهلکه حضور داشتید و ناظر تمامی آن جنایت ها با جزییات دقیق بودید
در حین نمایش سعی کردم به گناهان کرده و ناکرده شخصیت ها فکر کنم اما چه تلاش مذبوهانه ای بود چرا که، جنایت را پر رنگ ترین نقطه نمایش دیدم، و اینچنین جنایتی را شایسته هیچ گناهی نمی دانم
کور سوی امیدی داشتم که در آخرین لحظات نمایش، نویسنده از نگاه رئال خود فاصله گیرد و با یک فلش بک، نمایش بگونه ای پایان می یافت که آن جنایت رخ نداده و ختم بخیر شده که دیدم نه، وفاداری نویسنده به حقیقت بیش از اینها بوده و چه وفاداری ویرانگری را دیدیم.
بهترین توصیفم از این نمایش، مخربترین نمایش بسیار خوش ساخت ۶ ماهه اخیری بود که دیدم.
دستمریزاد.