در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیلوفر ثانی درباره نمایش رفتم سیگار بخرم...: "نویسنده‌ای که شعبده‌باز شد" نمایش" رفتم سیگار بخر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:07:44

"نویسنده‌ای که شعبده‌باز شد"

نمایش" رفتم سیگار بخرم، ده سال طول کشید" که بخشی از نام آن در ممیزی حذف شده و نیمه‌اقتباسی از تیتر یک داستان روسی‌ست، نگاهی انتقادی با رویکردی جذاب در قالب اجرایی رئال با رگه هایِ فانتزی دارد.
زاویه دیدی نو و لایه‌دار به بحث پرچالش انسان امروز در محاصره‌ی سیستم سرمایه‌داری و تبعیض طبقاتی با زبانی ریتمیک و فرمی شیرین که تکمیل کننده‌ی مناسبی برای محتوای تلخ آن است.
باقر سروش در متن، به تقابلی دوگانه دست می‌زند که هرکدام واجد جذابیت‌ها و جلوه‌های مفهومی و بصری‌ست و درعین آنکه وجه تئاتریکالیته‌ی اجرا را حفظ می‌کند و سرزندگی و ریتمِ پرکششی را در جریان آن می‌آفریند، ظریفانه به مفاهیمی می‌پردازد که اساسا جوامع و جهان انسانی، همچنان ... دیدن ادامه ›› درگیر آن‌ست.
تقابلی در مواجهه‌ی دو دیدگاه در قالب دو کاراکتر که ویژگی‌های آنان بدرستی در متن نشانه‌گذاری می‌شود وهرکدام نماینده‌ی جبهه‌ی اندیشه ورزان و حامیان خودست .
یک سو، دکه‌داری‌ نویسنده است که روزنامه، سیگار و آب معدنی می‌فروشد و نقدهای اجتماعی و سیاسی در بابِ عقاید سوسیالیستی و کارگری در ستون روزنامه‌ی محلی، قلم می‌زند؛ سوی دیگر، پسر نوجوانی‌ست که برای خرید سیگار به سن قانونی نرسیده و حتی در صورت پافشاری و ارائه دست‌خط خرید سیگار برای پدرش، دکه‌دار از فروش آن به او خودداری می‌کند. پسرنوجوان در همان حین، با دوکابویی که نمادی از سرزمین سرمایه‌داری هستند، آشنا و همکاری می‌کند تا نقشه‌ی دستبرد به بانک را عملی کنند. سرقت موفقیت آمیزست و پسرک دارای سرمایه زیادی از این معامله می‌شود.
در ادامه آنچه اتفاق می‌افتد کلنجاری بین نویسنده و پسرنوجوان یا تقابل تفکر "کار و زحمت" و جمع‌گرایی در برابر فردیت و سرمایه‌داری‌ست که با زبانی ریتمیک و رفت و برگشتی، فضای این برخورد را جذاب‌تر می‌کند. تقابلی تاریخی که نشانگر حضور و چالش این دو نظرگاه از دیرباز بوده و تا امروز هم ادامه دارد.
نویسنده نماینده‌ی قشری روشنفکر اما زحمتکش درسطوح میانی و پایین جامعه، که دخل و خرجش باهم جور نیست، و پسرک، نمادی از نوکیسه‌گانی در طبقه مرفه و سیستم قدرت و سرمایه‌داری‌ست که به واسطه قدرت پول، هرچیزی را بخواهند نه به‌ضرورت نیاز، ولو به قیمت له‌شدن قشر پایین جامعه، بدست می‌آورند.پسرک هربار تلاش می‌کند تا با پول و سرمایه، نویسنده را مجاب به شکست و تغییر در باورهایش کند و دست آخر در صحنه‌ای پر مخاطره در شهربازی که نمادی از دنیای شلوغ و مضحک پیرامونی و البته نقطه‌ی اوج نمایش نیز هست، پایانی رقم می‌خورد که اگرچه غلبه اندیشه و مقاومت در برابر نظام قدرت و سرمایه است اما فاجعه ای به بار می‌آید که در نهایت بازهم او بازنده است.
نکات و اشارات متعددی در متن و اجرا وجود دارد که خط سیر مفهومی را با حفظ انسجام لازم، روایت می‌کند. و مخاطب را با خود تا نیلِ به آنچه در نهایت مورد نظرست، همراه کند. نقد به جوامع مدرن با تسلط سرمایه و نگاهی که آنرا تقویت و مشروع می‌کند، بارها نوشته و اجرا شده است اما در نمایش " رفتم سیگار بخرم..." در قالب یک روایت داستانی، با زوایه‌ دیدی نو ، غیر شعاری و غیر مستقیم به طرح مباحث فلسفی آن و باهنجارشکنیِ نظام مسلط، پرداختی کارکردی دارد و ظرفیت‌های وجودی این دو بینش را از منظر تولید خشونت و جنایت در جامعه نیز به معرض می‌گذارد. و عملا صحنه را محلی برای بازتاب‌های امر سیاسی و اجتماعی، در زندگی روزمره، توام با ایجاد کنش فکری، تبدیل می‌کند
باقر سروش در متن و اجرا طنازی‌هایی دارد که در هردو به اندازه، وجوه دراماتیک و اجرایی را حفظ می‌کند. اگرچه چندباری اجرا دچار افت در ریتم و عدم بالانس و همدستی در بازی‌ها می‌شود اما به واسطه‌ی کار دانشجویی گروه و انرژی خوب‌شان، امیدست در شب‌های آتی به پختگی بیشتر برسد.
قاب‌ها با وجود دکوری متحرک و چند منظوره، و میزانس‌هایِ قابل قبول، طراحی موفقی دارد، هرچند انتظار بهره‌مندی بیشتری از وسعت صحنه با رسم خطوطی بر کف که مرزها و تخطی از آنها را مشخص‌تر نشان دهد، می توانست تکمیل‌تر شود. بازی‌ها به ویژه نقش نویسنده، حمید گرامی، چه در فضاسازی کاراکتر و چه درمهارتِ پرتاب چاقو، که عملا نفس را در سینه‌ی تماشاگر حبس می‌کند و نبض اجرا را تغییر می‌دهد، نقطه قوتی‌ست که تاثیرگذاری زیادی در مقبولیتِ کلیت اجرا دارد. ایده‌های جذاب، از کاراکتر نقش گربه‌ی سخنگو، کارگران معدن، رادیو و موزیک‌های درخواستی، کفش‌های صدادار باله و شرط بندی، مواردی ظریفی و طراحی شده‌ای‌ست که اجرا را از موضعِ خطی و سکون، خارج و تماشایی‌تر می‌کند .
"رفتم سیگار بخرم..." در مجموعه تئاتر مولوی، این شب‌ها می‌تواند برای مخاطبانی که درکنار یک اجرای دیدنی، با زبان و دیالوگ‌هایی آهنگین و نغزگویه، علاقمند به محتوایی اندیشه محور نیز هستند، رضایتی نسبی به همراه داشته‌باشد.

نیلوفرثانی
گروه نقدهنرنت
https://www.honarnet.com/?p=6798
بالای متن هاتون تیوال باید یه تگ اختصاصی طراحی کنه با این عنوان : " هشدار، این متن ممکن است کاری کند که بعد از خواندنش، غیر ارادی بلیط بخرید! "
۰۱ بهمن ۱۳۹۸
خانم ثانی عزیز
بدون اغراق، خوندن متن شما برام لذتبخشتر از دیدن خود نمایش بود.
ممنونم ازتون.
۰۴ بهمن ۱۳۹۸
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
درود و ارادت سیدمهدی عزیز... لطف دارین ؛ خوبه که یک اثر هنری ظرفیت تفسیر و معناکاوی رو ایجاد می کنه ..خوشحالم مورد نظرتون قرار گرفته دوست من
سپاس از شما که وقت وحوصله بخرج می دید
۰۵ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید