سلام و عرض خدا قوت . نمایش سون سی رو در حالی تماشا کردم که متاسفانه هیچکدوم از پروتوکل های بهداشتی از سوی سالن مستقل رعایت نشده بود و با اینکه جای خالی در سالن بود همه تماشاچی ها کنار دست هم نشسته بودن .
اما نمایش سون سی ـ خلاصه قصه اینه که مردی به همراه برادر عقب مانده اش و همسرش که آبستن است در جنگ و درون محله شان گیر افتاده است . این مرد یک پیکان هم دارد . اینکه چرا و چگونه است که نتوانسته اند بگریزند با وجود این پیکان یکی از ابهامات در قصه است . آنها میگویند منتظر مادری هستند و مادر معطلشان کرده که این قانع کننده نیست و فاقد منطق است . همه ی طول نمایش با این دستمایه را دیالوگ ها تشکیل میدهند . دیالوگ هایی نه چندان پیش برنده و موقعیت های نه چندان منطقی . مثلاً برادر زن به چه دلیل با مرد درگیر میشود / به دلیل ساخت موقعیت مهیج/ بدون آنکه پیش زمینه و یا شناختی از رابطه ی آنها بدانیم . یا در انتهای نمایش چه اتفاقی افتاد ؟ هیچ . آنها گیر کردند و پایان . گویی نویسنده میخواهد کاراکترها گیر کنند و نه موقعیت و منطق و قصه ی نمایش . بنظرم نمایشنامه از اجرا عقب تر بود و متن کامل نبود . در اجرا هم کارگردان کامل و دقیق نبود و همه چیز به طراحی صحنه معطوف گشته بود . وقتی برای اولین بار پیکان تکان خورد جذاب بود اما آنقدر از این تکنیک استفاده شد که از لذت بسوی تکرار خسته کننده کشیده شدیم . بازیها نسبتاً خوب بود و در کل نمایش متوسطی را شاهد بودیم . خداقوت و خسته نباشید ?