اولین بار فکر کنم فرانسویها بودن که ازش در زیبایی شناسی استفاده کردن . برعکس شده ی کلمه ی " شیک " ه . اون اوایل به کارهای زشت اطلاق میشد به کارهایی که یا بخاطر توانایی آرتیست یا بابتِ جهانبینیِ نامیزونش فاقد شکوه و زیبایی و ... بود . اما به مرور که این کلمه وارد نقد هنر شد تشخص متفاوتی پیدا کرد و به آثاری اشاره کرد که " بازاری " و دم دستی ان . و فقط مطلوبِ سلیقه و سوادِ عوام هستن . میشه گفت کیچ ، امروزه هم معنای مبتذله ( البته از منظر نقد هنر و زیبایی شناسی ) . آثاری که صرفن برای فروش " ساخته " میشن و هیچ چیز هنری و ارزشمندی توشون نمیتونی ببینی .
گاهی هم مثل همین بزرگمهر جان با اضافه کردنِ نمادهای اروتیک مثل واژن بعنوان شیار بالای لب . یا بیضه بعنوان چانه ، یا باسن بعنوانِ گونه و ... سعی میکنن موردِ پسندِ مخاطبِ غیر هنری و به قول معروف کفِ جامعه بشن .
آثار کیچ دزدی هم توشون زیاده . مثل کامران روستا که مثال زدم که هیچ کدوم از خطهای تابلوهاش برای خودش نیست و ...
اولین بار فکر کنم فرانسویها بودن که ازش در زیبایی شناسی استفاده کردن . برعکس شده ی کلمه ی " شیک " ه . اون اوایل به کارهای زشت اطلاق میشد به کارهایی که یا بخاطر توانایی آرتیست یا بابتِ ...
مرسی از توضیحت و دقیقا موافقم کارهای عامه پسند و خوش رنگ و لعاب. کارهای روستا هم که اصولن از خط نقاشی خوشم نمیاد نمیدونم چرا
مرسی از توضیحت و دقیقا موافقم کارهای عامه پسند و خوش رنگ و لعاب. کارهای روستا هم که اصولن از خط نقاشی خوشم نمیاد نمیدونم چرا
البته میدونی ؟ خوش رنگ و لعاب بودن برای دهه 80 و 70 میلادی بد بود دلیلش هم برمیگرده به ظهور هیپیها و فرهنگ ال اس دی و ... که یک بیخیالی و خوشگذرونی رو وارد هنر کرد . همه چی شد سطح و فاصله گرفتیم از معناگرایی دهه های قبل . دیگه کسی حوصله ی عمیق شدن در مسائل رو نداشت . این شد که هر چی جلوتر میایم به مرور با کونز و هرست و ... مواجه میشیم که اساسن هنر رو در یک استیتمنتِ آفوریستی و یک هنرِ آنی و روو خلاصه کردن .
الان اوضاع کاملن متفاوت از اون دورانه . الان اتفاقن نهیلیسم و مایوس نمایی و به قول خودت دپسردگی روو بورسه و تبدیل به ادا شده . یعنی اثر مبتذل اتفاقن اثریه که ادای عمیق بودن رو در میاره اونم با راحت ترین راه یعنی انتقادهای کم عمق و سطحی از روزگار و ترسیم فضای دلمرده و تاریک و خشک و ... الان شرایط عین فیلمهامون شده ، فیلمهای اجتماعی و یقه چرک و زیرپیراهنی شده فیلمِ مطلوب و محبوبِ عامه . نقاشیهای تاریک و افسرده و ... هم شده هنرِ محبوبِ ... دیدن ادامه ›› عامه .
اگر بخوام مثال بزنم اینطور میتونم بگم که مثلن اگر امروز نقاش ایرانی بخواد یه کار بکشه که آنن توو کشورهای اطراف خصوصن عربی با قیمت خوب فروش بره چی میکشه ؟ دو سوژه براحتی براش پول تولید میکنه یکی قاجار یکی حجاب . تو هر کدوم این دوتا رو کار کن و براحتی چند برابر وزنش دلار بگیر .
این برای خارجیها و به قول فیلمبازها برای کارگردانهای فستیوالی فرق میکنه . یه فضای افسرده و تاریک بکش ، میشی هنرمند متفکر و میتونی توو گالریهای نیویورک و پاریس و ... سخنرانی هم حتا راه بندازی . هرچند پولی دستت رو نخواهد گرفت . برای همین اتفاقن این روزها باید برای آدمهای سطحی که ادای عمیق بودن رو در میارن شمشیرت رو از روو ببندی . کسانی که مثلن طبق همون صحبت قبلیمون میان و فضای شهری رو میکشن اونم تاریک و خفه و بسته . اونم به شکل احمقانه ای با فرمِ نادرست و رئالیستی . اینه که آرتیست لو میره و معلوم میشه داره ادا در میاره . این تابلوها رو مقایسه کن با آثار اکسپرسیونیستهای آلمانیه معترض به جنگ و ...
چقدر حرف زدم :))) تقصیر خودته که از رنگ و لعاب گفتی درد دلم وا شد . بگذریم آقا :))
منم نقاشی خط ایرانی رو کاملن بی هویت و مسخره میدونم . نقاشی خط ژاپن یا روسیه رو دنبال کن لذذذذت خواهی برد . بدونی اینکه معنای کلمات رو بدونی برااااحتی متوجهشون میشی از بس که خطاطی و نوع رنگ و تغزلی که آرتیستهاشون در اجرا دارن اصولی و درسته . مثلن وقتی باد رو مینویسن مطلقن جریان و حرکت و خنکا رواحساسش میکنی . نقاشی خطِ ما مبتذل و اداست . مطللللقن دکوراتیو و بازیه . و شاید بهتر بشه گفت مسخره بازیه :)
حتمن برو توو کار روسها عاشقشون میشی
شرمنده واسه پر حرفی و پراکنده گوییم :)
البته میدونی ؟ خوش رنگ و لعاب بودن برای دهه 80 و 70 میلادی بد بود دلیلش هم برمیگرده به ظهور هیپیها و فرهنگ ال اس دی و ... که یک بیخیالی و خوشگذرونی رو وارد هنر کرد . همه چی شد سطح و فاصله گرفتیم ...
نه واقعن بهره بردم خیلی ممنون از توضیحات??
و چه مثال خوبی زدی با نوشتن کلمه باد ژاپنی ها دقیقن همینه