آبان در جدال میانِ مهرانه زیستن و آذرین زیستن
بازنشر از روزنامه اعتماد 14دی1399
روزهای نارنجی، دربارۀ چالشهای دوامآوردن یک زن در مناسبات اقتصادی گفتمان مردسالار است. آبان زنی است که برای کار در جامعۀ مردسالار با مشکلات زیادی روبهروست و نباید در برابر تمام کارشکنیهای دیگران، کم بیاورد، اما آبان در نارنجیترین روزها، خود تبدیل به اهرمی برای بازتولید و تثبیت گفتمان مردسالار میشود. او برای کار روی باغ یعقوب، کارگرانِ زنِ غیربومی فصلی را بهکار میگیرد. کارگرانِ «زنِ غیربومی فصلی»، این هر سه وجه توصیفی کارگران، تأکیدی بر «دیگری» انگاشتهشدن انسانهایی دارد که برای کار و دریافت مزدی حداقلی به آنجا آمدهاند. زن هستند و به خاطر زن بودن و محدودیتهای تحمیلشده به آنها، به لحاظ شغلی، جایگاه متزلزلی دارند. غیربومی هستند و نگاه کارگران بومی منطقه به آنها در حکم دیگریِ مزاحم است. فصلی هستند و دارای موقعیتی ناپایدار.
... دیدن ادامه ››
رفتار آبان با آنها تفاوت محسوسی با آنچه گفتمان مردسالار انجام میدهد ندارد. اولین مواجه آبان با آنها، ابتدای فیلم در مینیبوس اتفاق میافتد: دوربین، تنها آبان را در قاب میگنجاند و زنان کارگر فصلی فقط صدایشان شنیده میشود و تنها سنشان است که برای آبان مهم است. آنها مخاطب آبان نیستند. او به آنها نگاه میکند ولی با راننده صحبت میکند. تمامِ زنان، در خانهای کوچک سکونت داده میشوند که برای رفتن به دستشویی باید در صف بایستند. خانهای که سرد است و آبان به گرمایی که نیست بیاعتناست. آنها فرصت اعتراض برای دریافت دستمزد ندارند. او تابِ تحمل شنیدن این اعتراضها را ندارد. شخصیت آبان در فیلم، شخصیتی قوی معرفی شده است، بنابراین دور از انتظار نخواهد بود که بتواند بخشی از حقوق آنها را پرداخت کند. ولی او از همان منطقی سود میجوید که یعقوب با همان منطق، قسط اول خود را به آبان پرداخت نمیکند. و عجیب اینجاست که ما برای هیچکدام از این زنها متأثر نخواهیم شد. فیلم، این دسته از انسانها را در مرکز توجه خود ننشانده است. بلکه تمرکز ما را فقط بر ظلمی جلب میکند که از سوی جامعه به آبان تحمیل میشود.
آبان در جامعهای زندگی میکند که زن در آن «دیگری» است و او برای رهایی از دیگریبودن و دوام آوردن در این جامعه، هر چه بیشتر از زنبودگی دور و به مردبودگی نزدیک میشود و فیلم، این پدیده را با رفتارهای کلیشهای مردانه مانند پنچرگیری، رانندگی وانت و ... بازنمایی میکند. آبان، تنها با دور شدن از زنبودگی میتواند در سازوکارهای اقتصادی جامعۀ خود نقش ایفا کند. زندگی زناشویی او نیز به همین دلیل، صحنۀ جدالی پیچیده است. شاید به دلیل حفظ تعادل است که مجید، روحیۀ مراقبتی بیشتری دارد و سویۀ زنانۀ درونش بسیار بیشتر از آبان مجال بروز پیدا کرده است. مجید، برای دلِ خودش کار میکند. تنها فضایی که در خانۀ آنها زندگی جاریست، آکواریوم کوچک مجید است با ماهیهای رنگارنگ و آبی زلال؛ باقی خانه در تاریکی و سکوت است. همین فضای گفتمانی در مقیاسی وسیعتر، در کل فیلم هم جاری است. فضاهای فیلم تقسیم شده است به موقعیتهای شهریِ بیرنگ وخالی از روابط انسانی (مانند بازار میوه و ترهبار، سولههای میوه، بنگاه و ...) و موقعیتهایی که به زیبایی حس زندگی را القا میکنند (مانند صحنههای چشمنواز باغهای پرتقال، زنان با لباسهای رنگی و خنده و شوخی آنها): صحنههایی که بر تقابل آشکار بین زندگی مشتاقانه و زندگی آزمندانه تأکید بیشتری میکنند.
دوربین در بسیاری از صحنهها، پشتِ سر آبان حرکت میکند. این راهبرد تصویری، حس کنشگری، شجاعت و پیشرو بودنِ او را به بیننده القا میکند. در گفتمانی که تنها مردان میتوانند متصف به این صفات باشند، آبان نمایندۀ زنانی است که گهگاه نظم گفتمان مسلط را به چالش میکشند. دوربین نه ثابت است که نشاندهندۀ وضعیت باثبات جهان برساختۀ فیلم باشد و نه روی دست است که با تکانهای محسوس و گاهی دلهرهآور، فضا را به شدت متلاطم جلوه دهد. دوربین تکانهای آهسته و نرم دارد، حرکتهایی که اگر به آن دقت نکنی شاید هیچوقت متوجه آن نشوی. لازمۀ فهمیدن حرکت آهستۀ دوربین، آگاه شدن به آن است.
از میان زنان کارگری که برای آبان کار میکنند، فیروزه، مریم و زری شخصیتهایی هستند که در پیرنگ داستان نقش دارند. فیروزه زنی است که بیست سال برای آبان کار کرده است. آبان (و همچنین ما به عنوان تماشاگر) هیچگاه نمیفهمد آیا او با مجید رابطۀ عاشقانهای پیدا کرده است یا نه، ولی تنها با دیدن نشانههای اندکی او را اخراج میکند. ارزشهایی که آبان با تکیه بر آنها این تصمیم را میگیرد، همان ارزشهای گفتمان مسلط مردسالار است که بهظاهر او علیه آن شوریده است. همچنین دربارۀ مریم نیز به شکل مشابهی تصمیم میگیرد. زمانی که صدای اعتراض مریم به گوش دیگر کارگران میرسد، آبان او را حذف میکند و این کار را با توسل به شوهر متعصب مریم انجام میدهد. گو اینکه آبان هر زمانی که به نفعش باشد به ارزشهای این گفتمان مردسالار پایبند است. زری را هم به دلیل رفتاری نامتعارف و نابهنجار (اعتیاد) رانده است و به حریم شخصی و روابط خصوصی او تجاوز میکند. در نهایت این زنان، همان کسانی هستند که گاهوبیگاه آماج رفتارهای تندخویانۀ آبان قرار میگیرند.
از سویی دیگر، رفتار آبان با مجید نیز بسیار سلطهگرانه و قیممآبانه است. نگاهی ابزاری به او دارد و رفتاری تحقیرآمیز. مجید نقشی در تصمیمات آبان ندارد و اساساً هیچ نظری از او پرسیده نمیشود. آبان حتی حاضر نیست که روی کمکهای مجید حساب کند. تصویر نیز به درکِ این مناسبات کمک میکند مثلاً دوربین، دست مجید را روی پشتی صندلی آبان نشان میدهد که با هزار تردید راه به سوی شانهاش نمییابد و خشک همانجا که هست میماند. لحظات خلوتِ آنها در خانه، سرد است و بیاحساس. ما از آنچه در زندگی آنها گذشته است چیزی نمیدانیم، فقط اشارههایی میشود به این که آبان قبلترها برای کاظم کار میکرده و روزی از بالای درخت به زمین میافتد که همین باعث ناباروریاش میشود. این اشارهها، بهانههای موجهی برای رفتار آبان به دست ما به عنوان بیننده نمیدهد.
در پایان فیلم، آبان بعد از فهمیدن رابطۀ مبهم بین مجید و فیروزه، انگار تازه متوجه از دست دادن چیزهایی شده که در زندگی داشته است. فیروزه را اخراج میکند و در میان فریادهای فیروزه، با پاهایی در گل مانده، به سختی به سوی باغ پرتقال میرود. برای اولین بار است که پرتقالها را میبیند، لمس میکند، نگاهشان میکند. در خانه به ماهیها غذا میدهد. در آیینه خودش را نگاه میکند. کنار اجاق گاز منتظر جوشآمدن آب میایستد و در یک کلام گریزی به «زنبودگی»اش میجوید. فیلم دلایل کافی برای این اتفاق به دست نمیدهد. چه چیز موجب این تحول درونی آبان شده است؟ نمیفهمیم مجید که با ناراحتی خانه را ترک کرده بود، چه شد که در انتهای فیلم کنار آبان نشسته است؟
سخن آخر اینکه، اگر صداهای در حاشیه به بهانۀ تفاوتهای جنسیتی و قومیتی و یا نابرابریهای اجتماعی و معیشتی مورد توجه قرار نگیرند و صدای آنها شنیده نشود، تحول اجتماعی صورت نخواهد پذیرفت. اگر چه فیلم تلاش میکند ساختارهای متأثر از گفتمان مردسالارانه و الزامهای فرهنگی و اقتصادی آن را محل تردید قرار دهد، اما از سویی دیگر، آبان به مثابه فردی که میتوانست نقشی در به چالش کشیدن این ساختارها داشته باشد، در بازتعریف و تثبیت گفتمان مسلط مشارکت میکند. سؤالی که بعد از تماشای فیلم ذهن را درگیر میکند این است که چه فرقی میکند که آبان زن باشد یا مرد؟