در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیلوفر ثانی درباره نمایش نقره‌ای: "روایتی خنثی" نقره‌ای متنی از جلال تهرانی‌ست که شاید در
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:34:18

"روایتی خنثی"

نقره‌ای متنی از جلال تهرانی‌ست که شاید در دسته‌ی دومی از متن‌های او قرار می‌گیرد که بیش از آنکه یک متن پر کشش دراماتیک باشد، روایت تک‌پرده و ساده‌ای از روابط بین آدم‌ها و شرایطی‌ست که در آن قرار گرفته‌اند و واکنش‌هایی نسبت به آن وضعیت نشان می‌دهند از جمله نمایشنامه "لاموزیکای سوم" که آن نیز در این دسته قابل تعریف است و مهرماه سال گذشته توسط خود وی اجرا شد.
دسته‌ای از متن‌های جلال تهرانی مانند دو دلقک و نصفی، سیندرلا، و حتی فصل شکار بادباک‌ها، دارای ابعاد و لایه‌های عمیق‌تر و سویه‌های اجتماعی با اندکی طنز و فضایی ابزورد است . که کشش و موقعیت درگیرکننده را با تزریق آرام مفاهیم خود نزد مخاطب رقم می‌زند. و جهان وسیع‌تری از زیست معمول را مورد طرح در متن دارد.
نقره‌ای روایت زوجی است در یک روز برفی که شاهد گفتگویی از آن دو در طول زمان صرف صبحانه هستیم. محوریتی بر فقدان‌ها و شکلی از اختلال در یک ... دیدن ادامه ›› الگوی خانوادگی.
آنچه از میان گفتگوی آن زوج قابل ردیابی‌ست تلاشی برای پرکردن همین جاهای خالی‌ست که به خانواده معنا می‌دهد. چنانچه این اشارات به‌نوعی شبیه به یادآوری خاطراتی نوستالژی از گذشته شده که در آنها همواره " فردی " از خانواده غایب و جای خالی او احساس می‌شود.
شروع نمایش با ترتیبی از ورود مرد به صحنه و روشن‌کردن رادیوی کوچکی‌ست که برنامه‌ی صبحگاهی و ادبی در حال پخش زنده است. باباچاهی شاعر شعرهای حجم روی خط آمده و شعری می‌خواند. که تا حدود زیادی از همان سبک شعرهای حجم و پست‌مدرنی‌ست که درک معنا و مفهوم آن برای شنونده مبهم بوده و دشوار است. این بخش بیش از چند دقیقه طول می‌کشد که عملا کسالت و قطع ارتباط آغازین مخاطب را با صحنه بدنبال دارد.
شعری که نه چندان روان و معنایی واضح دارد و نه کارکردی بجز پرکردن زمان بیشتر برای اجرا. چرا که با حذف همین بخش، عملا اجرا به زیر 30 دقیقه می‌رسد. با این حال به نظر می‌رسد چنین ارجاعی با این میزان از سهم در اجرا، بیشتر سلیقه‌ای و ادای دینی به شاعری معاصر است تا ربط معنایی شعر و سوژه‌ی مورد طرح.
صحنه، نشیمن خانه‌ای با همان دکور یعنی میز و صندلی غذا خوری‌ست که در ضلع دیگر آن آشپزخانه‌ی کوچکی قرار دارد. و چند دکور متحرک چوبی که به عنوان پنجره‌های خانه توسط بازیگران جابجا می‌شوند. که هرچند می‌تواند نشانه‌گذاری معنایی داشته باشد اما عملا کمکِ چندانی به موقعیت در صحنه نمی‌کند.
سوگ و فقدان فردی از نزدیکان، از جنبه‌های مهم زندگی انسان است که در مواجه با آن واکنش‌های متفاوتی بروز می‌دهد. اینکه چنین سوژه‌ای بتواند برای یک نمایش صحنه‌ای مورد نظر باشد، در جایگاهی قابل تعمق و تاثیرست که پیوندهای دیگری نیز با سایر عناصر دراماتیک صحنه و اجرا برقرار کند. و نه آنکه آنقدر در سطح باقی بماند که تبدیل به یک متن و اجرای خنثی شود و به یک خاطره‌گویی تقلیل پیدا کند.فراز و فرودی در اجرا وجود ندارد. موقعیت‌ ویژه‌ای پیش نمی‌آید و مخاطب در گذر زمان پی به واقعیتی از موقعیت آن زوج می‌برد که اگرچه روشن‌کننده ماجراست اما درگیر نمی‌شود. انکار و فقدان، وجهی را به نمایش می‌گذارد که عملا در یک خط قابلِ خلاصه است.
اجرا نیز در حد اتود باقی می‌ماند. تارا یونس‌تبار جا افتاده‌تر در نقش است اما باز هم از دیگر اجراهایش سطح پایین‌تری ارائه می‌کند چنانکه فاصله‌اش با نقش محسوس است. ایلا تهرانی، سکون و سکوتش در راستای نقش طراحی‌شده با این وصف اتفاقِ لازم در ارتباط تماشاگر با موقعیت دراماتیک او، نمی‌افتد.
شاید بیش از آنکه اجرا را بتواند شامل نقائصی دانست، باید به ظرفیتِ متن توجه کرد که چندان نمونه‌ای جذاب برای یک اجرای صحنه‌ای نبوده و در حد داستانی کوتاه و حتی شنیداری ست. و آن مقدار که نیازمند تکمیل شدن در صحنه و در وقتِ اجرای آن است، به فرجام نمی‌رسد.

نیلوفرثانی
گروه نقد هنرنت
7 اسفند99

منتشرشده در سایت هنرنت

پ.ن : شروع اجرا با 20 دقیقه تاخیر (به واسطه تاخیر نمایش قبلی)