در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | بهنام عرب درباره نمایش فرایند: فرایندی که در این نمایش شاهدیم فرایند تجاوز قانونی و سازماندهی شده است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:13:53
بهنام عرب (u.0eh6av)
درباره نمایش فرایند i
فرایندی که در این نمایش شاهدیم فرایند تجاوز قانونی و سازماندهی شده است به فردیت و هویت افراد جامعه توسط سیستم حاکم. هویت زدایی تدریجی و تبدیل فرد به یک آجر قالب خورده دیگه در ساختار اجتماعی مسطح و بی شکل مد نظر قشر حاکم. آجر تراش خورده ای که شکلی ازون در انتهای نمایش به شکل پاکتهایی مکعبی بر روی سر بازیگران دیده میشه. سر چیست؟ قوه تفکر، ابتکار و تصمیم گیری. به عبارتی آنچه سیستم از فرد بر نمی تابه! چرا که تابعیتِ یک شکل و خالی از هویت و ذهنیت تنها خصوصیت مطلوب سیستم همیشه متجاوز حاکمین محسوب میشه.
اگر فرایند رو تعمیم بدیم و اندکی فراتر از شب نمایش مخاطب اثر باشیم: «در» همیشه در حال حملِ آقای کا در واقع نماد و مفهوم ملموسیه از کانال ارتباطی فرد و جامعه. اینکه چرا کا همواره و منفعلانه این در رو به روی همگان باز میکنه اشاره داره به رویکرد انفعالی ما مردم در مخاطب قرار گرفتن رسانه های مختلف از جمله تلویزیون و شبکه های اجتماعی که امروزه به وضوح و به افراط شاهدش هستیم. باز کردن در توسط کا به روی خانواده به ظاهر مقبول همسایه همون راه دادنِ محتواهای خوش ظاهر اما مسموم رسانه های نافذ و قدرتمندیه مثل اینستاگرام به ذهن خودمون از طریق صفحه موبایل. محتوایی که ما رو تنها به مصرف گرایی، تقلید و تسلیم دعوت میکنه. و انقدر نافذ که ورود ابتدایی متجاوزین موجب کمترین شوک و اعتراض کای درونی ما نمیشه به گونه ای که هر روز متجاوزین بیشتری رو به خونه مون راه میدیم و تابع (فالوئر) متجاوزین بیشتری میشیم.
بیشتر برگردیم به خود نمایش...
پس از تصاحب تدریجی خونه و اعتراض بی نتیجه، کا مجبور به پیگیری قضایی و تشکیل پرونده در دفتر آقای وکیل (که اثری ازش نمی بینیم) میشه. اما نکته ... دیدن ادامه ›› جالب در صحبتهای بین کا و منشی وکیل مطرح شدن موضوع مراجعه به پلیسه کاری که کا انجام نداده اما منشی در این رابطه میگه: «خوشبختانه شما الان از افرادی که پیش پلیس رفتن یک قدم جلوتر هستید.» کمدی تلخ! پس ازون صحبت از قاضی کل (که ازون هم به عنوان نماد دادگستری و عدالت اصلاً و ابداً اثری نمی بینیم) که همیشه در جای مشخصی حضور دارند و پاسخگوی مردم هستند اما در مراجعه کا مشخص میشه اون جای خاص حتی دری هم برای ورود نداره هر چند کا درِ همیشگی رو همراه خود داره. کمدی سیاه!
در بخش کار و حرفه کا بر می خوریم به یک دفتر جایی که کا با ورود به اون شوک سخت دوم رو دریافت می کنه. از دست دادن میز و جایگاه شغلی! کا پس از بحث و جدل با فرد جایگزین شده با درموندگی متوجه میشه که به خاطر تاخیر حاصل از اتفاق ناگوار قبلی (تصاحب خونه توسط خانواده همسایه) شغلش رو از دست داده و مجبوره دوباره از پایین ترین رده یعنی آبدارچی کار خودش رو از سر بگیره. اما چرا چنین تنبیه سخت و ناگواری؟ اون هم پس از اینکه کا به فرد جایگزین میگه من در تموم سالهای خدمتم حتی یک دقیقه هم تاخیر نداشتم و تا حالا مرخصی نرفتم. بله چون سیستم بر نمی تابه! اونا افراد تابع و خادم صد در صد میخان و کوچکترین کوتاهی رو با بزرگترین تنبیه پاسخ میدن.
برگردیم به خونه...
کا پس از کنار اومدن اجباری با متجاوزین به خونه اش در راهروی ساختمون با زنی تنها آشنا میشه. کورسویی از امید که اسباب تسکینی میشه بر رخدادهای ناگوار اخیر...
ولی نقش زن تنهای همسایه یک تراژدی کامل و سرشار از خشونته! زنی که برای فرار از تنهایی تحمیل شده از جانب سیستم و درموندگی حاصل از اون خرده ترین مشکل (قفل خراب در خونه اش) رو بهانه ای برای دعوت کا به خونه اش می کنه. ولی پدر خانواده همسایه از رفتن کا جلوگیری می کنه و خودش پیش زن تنها میره و زن هم با حالت تسلیم و تمکین اون رو به داخل راه میده. ضربه سختی دیگه به کا!
اما صحنه تقابل جالب در شکل گیری اختلاف و رقابت بین پدر و پسر خانواده همسایه پس از ربودن زن تنها از دستان کا و تصاحب اون یا بهتره بگیم تجاوز به اون زن، بسیار زیرکانه و طعنه آمیزه. تجاوزی که پدر به عنوان فرد برتر در سیستم، علیرغم نارضایتی پسر، ابتدا به تنهایی مرتکب اون میشه و پس از برخورداری از زن نوبت به پسر می رسه و تقابل اولیه به ظاهر ختم به خیر میشه. اختلافی که نشون از وجود سلسله مراتب در سیستم حاکم و البته وجود اختلاف و رقابت در اونه.
نقش خاکستری دختر کوچک خانواده همسایه به عنوان عنصر هنوز به طور کامل مسخ نشده و سوسوهای رو به خاموشی انسانی اون در حمایت از کا بسیار غم انگیزه چرا که نشون میده ما انسانها هر روز بیش از پیش غرق در سیاهی تحمیلی سیستم میشیم.
از مفهوم فاصله بگیریم، شکل کار و روند نمایش بسیار خلاصه و مفید و در خدمت نوشته است و هیچ چیز اضافه و تجملی ای وجود نداره. نورپردازی فوق العاده کاربردی، مینیمال و جذابه. سپهر طهرانچی در نقش کا به خوبی خصوصیت انفعال و فرایند تراش خوردن، تحلیل رفتن (خمودگی و کوچک شدن واضح در بین متجاوزین سر میز غذا) و مسخ کافکایی رو به نمایش می گذاره.
بنابراین اگر تمایل دارین یه تئاتر کلاسیک و مغزدار تلخ و تأمل بر انگیز ببینین، فرایند رو ببینین.
با تشکر از نوشته‌ی خوبتون.
با احترام، به‌نظرم ارجاع انفعال و مسائل کنونی جامعه‌ی ما به امثال تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی، بسیار بسیار آدرس‌دهیِ غلطیه، اگرچه منکر تأثیرشون نیستم.
درمورد نمایش هم تا جایی که من یادمه آقای «کا» به خانم منشی گفتن که همین الان دارم از پیش پلیس می‌آم، و خانم منشی جواب دادن که شما جلوترید از بقیه (انگار اگه پیش پلیس نرفته بودن می‌فرستادنشون پیش پلیس و بعد ادامه‌ی فرایند).
در رابطه با خانم همسایه هم از اکتشون حس تجاوز برداشت نکردم. انگار فقط براشون فرقی نمی‌کرد طرف مقابلشون کی باشه.
اگرچه درنهایت، این ماجرا/برداشت‌های متفاوت در دو‌ مورد بالا، در فرایند کلی داستان و بقیه‌ی مطالب شما خللی ایجاد نمی‌کنن.
۲۴ فروردین ۱۴۰۱
بهنام جون اون خونه وطن ما بود. یه جماعتی رو راه دادن تو وطن. همه چیشو گرفتن...
۲۵ فروردین ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید