+ کار سختی رو انجام داد
کار عجیبیه که کسی رو با سیزده تکه از بدنش به زندگی برگردونی
- از اون عجیبتر اینه که با سیزده تکه از بدنت به زندگی برگردی
+ عجیبتر از اون اینه که برادرت رو با دستای خودت چهارده تکه کنی
- عجیبتر اینه که این مساله انقدر برات عجیب باشه
+ عجیبتر اینه که متوجه نباشی که عجیب بودن نیست که مساله است
- عجیبتر اینه که متوجه باشی چی مساله نیست ولی نفهمی چی مساله هست
هستم یا نیستم مساله این است