باید اقرار کنم بعنوان کسی که مهمانی که اصلا اهل تئاتر نبود رو با خودش آورده بود، خوندن چندتا از کامنتا حسابی مرددم کرد. با خودم گفتم نکنه همراهم از تئاتر کلا زده بشه! ولی الان خوشحالیم ورای کلماته! همراهم که عاشق این نمایش شد و اعلام کرد از این به بعد بیشتر تئاتر خواهد دید. منم که با دیدن اجرای بینقص مجید رحمتی و البته کارگردانی درخشان رضا بهرامی روی ابرام. الحق این اجرا رو نباید از دست داد. گریم ماریا حاجیها مثل همیشه بینظیر و بینقص بود. طراحی لباس بسیار جالب بود، جالبترین قسمتش برای من بازی با رنگ سبز و قرمز روبنده بود موقع اجرای اون شبه تعزیه. رنگا زیر نور روی هم سایه مینداختن، جوری که سبز با پسزمینه قرمز و بالعکس دیده میشد. البته شاید هم اتفاقی بوده، ولی به هر حال به طرز جالبی معنادار شده بود. و دستمریزاد آقای رنجبر! گل کاشتید. متن بشدت قدرتمند بود. من فقط هنوز حیران اون کامنتی هستم که این نمایش رو در حد نمایش خواستگاری فلان توصیف کرده بود. یعنی اینقدر سطحی؟؟ اون کامنت رسما خودزنیه.
آقای مجید رحمتی، بهتون تبریک میگم. شما نقش رو به اوج رسوندید و یک اجرای بیرقیب رو به نمایش گذاشتید. شما چقدر خوبید آخه!
تنها چیزی که منو اذیت کرد صدای تیز کلاغها بود. زیادی بالا بود جوری که گاهی مجبور میشدم گوشمو بگیرم که اذیت نشم. و البته نور شدیدی که از شروع نمایش توی چشم تماشاگر بود و گاهی خاموش میشد ولی بعد از چند دقیقه دوباره روشن میشد. کاش یکم نور رو ملایمتر میکردن، چشم رو بدجور میزد.
اگر فرصت بشه دوست دارم مجددا کار رو ببینم و واکاوی بیشتری بکنم، و البته به قول خانم کاظمی دست کم یکبار دیگه خودم رو به لذت تماشای این اثر، مهمان کنم.
خسته نباشید و تبریک جانانه به کل تیم نمایش.