خواب و رویا، آرزو و خیال ، وهم و تردید ... و نور و موسیقی
مکبث در شبی با تلقین همسرش بر بالین دانکن رفته و به امید دستیابی بر حاکمیت اسکاتلند تصمیم به قتل او میگیرد.
این لحظه مجالی است برای خودنمایی کوتاه مدت نمایش. تنها برای بیانی مجمل و تلنگروار به موضوع تردید و وسوسه ، وجدان و گناه.
بازی نور و پچ پچه های گنگ از همان ابتدا نوید نمایشی مدرن و متفاوت را میدهد . پرده های موازی با ایجاد حصاری نیمه آشکار در عین القای وهم و رویا بستری برای اجرای ویدئو آرت است. علی رغم این حصار، اکت بدن ها قابل درک بوده هرچند از میمیک صورت ها اثر زیادی دیده نمی شود.
باتوجه به همراهی ویدوئو آرت ، بازی بازیگران بار روایت را به راحتی به دوش می کشد هرچند باتوجه به اهمیت دیالوگگویی انتظار میرفت از بازیگری با بیانی قویتر برای نقش مکبث استفاده میشد و کلمات واضحتر و کاملتر ادا میشد.
همخوانی صدای موزیک و حرکت های روی پرده و نورپردازی چنان تصاویری دلچسب و رویایی ایجاد میکند که تماشاگر ناچارست از درگیری و رورانس آب سردِ بیگداری است برای بیداری ازین رویا.