از شروع توفانی نمایش به همراهم گفتم فااااااااا .... کاف کاف کاف! این قراره خیلی خفن باشه و بود. تمام مدت کیف کردم و چنان تپش قلب هیجانی داشتم چندبار ماسکمو کشیدم پایین بتونم خوب نفس بکشم بلکه این تپش قلب فروکش کنه که نکرد و تا آخرش توی اوج صفا کردن با این نمایش بودم.
بازیها، اون حجم از هماهنگی دیالوگها، طراحی صحنه و لباس، نور لامذهب که به طرز وحشیانهای خوب بود.
دمتون گرم خیلی زحمت کشیدین خیلی خیلی. از کارهای خوبی بود که امسال دیدم و آویزون و غرغرو از سالن بیرون نیومدم. امیدوارم تمدید شه و افراد بیشتری این کار رو ببینن.
لعنت به هر دستی که میکشه و زبونی که فرمان از بین بردن هر جنبندهای رو صادر میکنه.
چندبار اومدم گریه کنم ولی اونقدر خشم و هیجانم زیاد بود جلوی اشکام گرفتهشد.
انتهای نمایش هم با آیت بیغم ماه، گل گلاب قمصر کاشون یه چندکلامی حرف زدیم چقدر خوبی شما آخه.
دم تکتکتون گرم. با نمایشتون برام عصر دلپذیری ساختین.