با انتظار بالا رفتم و متاسفانه ناامید شدم. متن ایرادات اساسی دارد؛ پیداست نویسنده تلاش کرده "زن" را تنها و پیچیده نشان دهد اما به جای
... دیدن ادامه ››
آن زن را کودن و دمدمی مزاج نشان داده. نمایش و بازی ها برای من دلچسب نبود اما احساس می کردم قابلیت اینکه بهتر اجرا شود را داشته. سوال بزرگ این است که اصلا این زن ها چرا دارند این داستان ها را برای هم تعریف می کنند؟ زن ها وقتی دور همند که یکدفعه همینجوری نمی زنند زیر قصه تعریف کردن که!!! آن هم قصه هایی کامل و پرجزئیات که از اول تعریف می شود!!! یعنی خودشان جیک و پیک زندگی هم را تا حالا نمی دانسته اند و آن وقت اینجوری صمیمانه پیش هم نشسته و چای و کیک می خورند؟! و سوال بد تر و بزرگ تر: چرا این قصه ها را دارند برای ما و رو به ما تعریف می کنند؟ این طور که تک تک از سر میز بلند می شوند و رو به تماشاچیان قصه می گویند و بعد می نشینند؟؟!!
بیشتر خرده گیری من به نویسنده ی کار است. من شیفته ی "قصه های زنان" هستم. آلیس مونرو، جومپا لاهیری، زویا پیرزاد، آن بیتی، ریوکا گالچن و کاترین منسفیلد نویسنده های مورد علاقه ام هستند. شخصا بیزارم از نمایش کودن و سطحی بودن زنان در درام و این پیام که "زنا هر چی سرشون میاد مال حماقت خودشونه". البته که حماقت را انکار نمی کنم اما تصور می کنم نمایش حماقت و دمدمی مزاج بودن بدون تلاش برای القای همدلی و درک عمیق در مخاطب از هدف نویسنده دور بوده.