یک گروه درخشان. این جمله ابتدایی من است.
گریم، لباس، طراحی صحنه، و وای از موسیقی….
بازیگران با وسواس یکدست و روان بازی میکردند. حتی نمیشه اسم شخصی رو به عنوان بهتر آورد. و شیفته متن شدم که چقدر موجز و دقیق پیش میرفت. حتی یک صحنه هم نیاز به توضیح بیشتر یا کوتاه شدن نبود. چیزی که متاسفانه در نمایش های اخیر زیاد به چشمم آمده.
دیر دیدم و فرصت دوباره دیدن رو از دست دادم اما خوشحالم که دیدم و با خانواده آمدم. از مادرم تا خواهرزاده نوجوانم همه سرکیف شدند و لذت بردند. هرکس به فراخور نگاهش. چقدر دیالوگ های زیبا که یادم نماند اما در قلبم حک شد.
و رورانس قطعه آخر این پازل بود. کارگردان و تهیه کننده با چنان انرژی خوبی آمدند و صحبت کردند که معلوم شد حال خوب مسری است.
کاش بیشتر باشید و بیشتر سرایت دهید حال خوبتان را.