بعد از مدت ها تئاتری دیدم با یک متن کلاسیک، با یک ساختار درست و از همه مهم تر متنی با شخصیت پردازی خوب. نمایش «توافقنامه» یادآوری خوبی بود برای این که متن های کلاسیک فراموش نشود و باید به آن ها رجوع شود. همیشه لازم نیست متن خالص نوشته شده خودمان را روی صحنه ببریم. از متن های قوی و خوب نوشته شده در گذشته استفاده کنیم و تماشاگر از هنر کارگردانی ما تعریف کند. کاری که به خوبی کوروش سلیمانی در این نمایش انجام داد. سکوت ها و مکث ها در گفتن دیالوگ ها شخصیت ها و بازی ها و فضا را بسیار باورپذیر کرده بود؛ که این نشان از هنر کارگردانی کوروش سلیمانی و البته بازیگری مثلث سلیمانی، تشکر و ناصرنصیر بود. بازی هر سه عالی و کم نقص است و دوست دارم از کاراکتر دووال و بازی ناصر نصیر صحبت بیشتر صحبت کنم. بازی ناصرنصیر تمام آنچه که یک نقش مکمل باید داشته باشد را دارد و بعد از ورودش بازی کمدی و خوب او، تمام توجه ها را به او جلب می کند. در صحنه ای که او، تماشاگر بحث و جدل دنیس و مارتین می شود حتی با سکوتش و نوع نگاهش تماشاگر را می خنداند و در مورد کاراکتر دووال هم دوست دارم این نکته را بگویم که دنیس چه تعریف دقیقی کرد یک شخصیت خاکستری. شاید یکی دو سالی می شود که واژه ی قشر خاکستری در جامعه مان بیشتر سر زبان ها افتاده است و من از اول تا آخر دووال تعریف دقیق یک قشر خاکستری را در او دیدم. کسی که کارمند مآب است و همیشه یکی به نعل می زند و یکی به میخ.
در آخر یک اشاره هم به شهلا حائری کنم و لطف بزرگی که او به واسطه ترجمه های دقیق و خوبش به تئاتر ایران کرده است. او بی شک یکی از مفاخر هنر و تئاتر ایران است.
تبریک می گویم به کوروش سلیمانی و گروه تئاتر بیستون بابت این نمایش. دیدن سالن پر برای این نمایش بسیار خوشحال کننده است و امیدوارم همچنان سالن های این نمایش پر باشد