اوایلش داشتم فکر میکردم احتمالا شاهد نسخه ی ایرانیزه و تئاتریکال شده ی “ دیگران “ محصول ۲۰۰۱ به کارگردانی آلخاندرو آمنابار هستم غافل از اینکه ما خودمون “ مُساواتمذگان “ داریم .
هزارتویی ( Maze ) که “ خانه واده “ میسازه و مخاطب رو در اون به تله میندازه یه راه خروج بیشتر نداره ، همون راه ورود !
یعنی فقط از همونجایی که اون آقا با کلاه بافتنی زرد رنگ قشنگش راهنمایی کرد و وارد شدی میتونی خارج بشی !
سید قبلا خودشو ثابت کرده و اگه اجرایی دکور نداره میدونه داره چیکار میکنه .
نور پردازی و موسیقی و خصوصا طراحی لباس و گریم و حتی اون سوت بازیگرها موقع تعویض صحنه ها امضای مساوات پاشونه و بازی ها هم نیاز به تعریف تعریف کردن نداره نَه !
خلاصه که یه “ خانه واده ی خوب “ رو فقط باید مساوات میساخت و خوشحالم علی رغم اینکه هنوز سندروم بی حسی نمایشیم خوب نشده و فعاله و نمایش هم جایی در عمق حدود ۱۰ متری زمین داره اجرا میره و فضا هیچ مناسبتی با تئاتر و شاخص های حسی ایی که در مواجه های اولیه ی من با جادوی صحنه و سالن روی ضمیر ناخودآگاهم ثبت شده نداره و حتی بوی سالن تئاتر هم نمیده ، از دستش ندادم و تماشاگرش بودم .
و در پایان “ سبیل “ برای همه !
هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم چقدر میتونه جذاب باشه :)
مادر بزرگ معتقده تموم کردن یه رُمان نیاز به احساس مسئولیت داره …