در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کیوان ارزاقی درباره نمایش مرد بالشی: «مرد بالشی» رو دیدم. کاری بود که دوستش داشتم و نظرم رو هم توی وبلاگ لا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:41:46
«مرد بالشی» رو دیدم. کاری بود که دوستش داشتم و نظرم رو هم توی وبلاگ لابیرنت (از پشت یک سوم) نوشتم.

::::: (خواندن این نوشته، داستانِ مرد بالشی را لو می‌دهد. لطفاً دقت و انتخاب کنید!) :::::

«مرد بالشی»

متهمی با لباسی خونی روی صندلی نشسته. کیسه‌ی مشکی روی سرش کشیده شده و دو مامور پلیس، بدون توجه به متهم و تماشاچیان که دنبال شماره‌‌ صندلی‌شون می‌گردند در حال بازی پینگ‌پنگ هستند. داستان خیلی زود شروع می‌شه و تو می‌فهمی متهم، کسی نیست جز نویسنده‌ای که از سَر اجبار، در کشتارگاه کار می‌کنه و حالا با لباسی سفیدِ آغشته به خون، در اداره‌ی پلیس حضور داره.

کسانی که تاتر رو جدی‌تر دنبال می‌کنند، وقتی قرار باشه کاری از «محمد یعقوبی» ببینند ... دیدن ادامه ›› بدون‌شک ذهن‌شون توی مرحله‌ی اول سراغ رابطه‌ی زن و شوهری و بحران‌های خونوادگی می‌ره که یعقوبی استادِ ساختن این نوع رابطه‌هاست ولی این‌بار در «مرد بالشی» شما با حجمِ سنگینی از خشونت مواجه می‌شید. گوشه‌ای از دنیای واقعی که وقتی قرار باشه چهره‌ی بدونِ گریم و بَزک شده‌ی خودش رو نشون بده، مُتهم و مامور پلیس هر دو در یک جایگاه قرار می‌گیرن.

«مرد بالشی» بر اساس نوشته‌ی مارتین مک‌دونا ایرلندی، و با حضور چهار بازیگر مرد اجرا می‌شه. کاتوریان، نویسنده‌ای (احمد مهران‌فر) که گذشته‌ و کودکی سختی داشته از طرفِ پلیس دستگیر می‌شه. چند کودک با همان شکل و شمایلی که کاتوریان در داستان‌های خودش نوشته، کشته شدن و متهم اصلی، کاتوریانِ نویسنده است.

خیلی زود متوجه می‌شیم که مایکل برادر کاتوریان (علی سرابی) که پسری عقب‌افتاده است نیز دستگیر شده که در میانه‌ی داستان اعتراف به قتل کودکان می‌کنه. مایکل گذشته‌ی بسیار سختی داشته و از طرف پدر و مادرش شکنجه می‌شده و بعد از شنیدن داستان‌های برادرش بنا به ادعای خودش، چند بچه را دقیقاً شبیه به داستان‌های کاتوریان کشته و حالا هر دو توی بازداشتگاه هستند که...

از آن‌جایی که مرد بالشی موقعیتِ زمانی و مکانی خاصی نداره بنابراین محمد یعقوبی (و آیدا کیخایی) مثل «بُرهان» لزومی ندیده که بخواد داستان رو ایرانیزه کنه. جامعه‌ی مُدرن امروزی برخلافِ ظاهر لوکس و پُر زرق‌وبرقش، پُر از خشونت و زشتی‌یه پس وقتی از خشونت حرف می‌زنیم جهان اول و سوم و قاره‌ی فلان و بهمان بی‌معناست.

کاتوریانِ نویسنده، نماینده‌ی قشر روشنفکر، با توجه به اجبار سلاخ شده! روزها چاقو دستش می‌گیره و شب‌ها قلم. نویسنده‌ی که در گذشته دست به قتل زده و امروز برای نجاتِ جامعه تلاش می‌کنه و داستان می‌نویسه در حالی که داستان‌هاش باعث مرگ و قتل دیگران می‌شه.

مایکلِ کاتوریان کودک عقب‌افتاده‌ای که زاییده همین جامعه‌ی خشن امروزیه. سال‌ها شکنجه شده و رنج دیده و حالا می‌خواهد خودش به تنهایی قانون و عدالت را برقرار کنه. می‌خواد به تنهایی تمام کودکی به فنارفته‌ی خودش را جبران کنه. واقعاً چه کسی می‌تونه به مایکل حق نده؟

اریل، مامور پلیس، (نوید محمدزاده) دوران کودکی سختی را گذرانده. اون هم آزار دیده و این خشونت را حتی وقتی که مامورقانون شده و باید با عدالت رفتار کنه با خودش یدک می‌کشه. کودک‌آزاری را فراموش نکرده و آثار سوء‌اش در رفتار و برخوردش وجود داره. از لحاظ جُرم در همان جایگاهی هست که کاتوریان قرار داره، ولی شاید رازش هنوز فاش نشده.

کارآگاه توپولسکی، (پیام دهکردی) مردی الکی که خیلی سعی داره خودش را کنترل کنه ولی این مامور قانون هم خیلی زود بهم می‌ریزه. عصبی و پُر استرسه. به‌راستی امنیت جامعه دست چه کسانی سپرده شده؟

مرد بالشی، حجم سنگین و سیاهی از خشونته. نمونه‌ای از واقعیت زندگی امروزی که به زیبایی به تصویر کشیده شده. همه‌ی ما بارها در مقام متهم، شاهد، مظنون و اعدامی قرار می‌گیریم. همه‌ی ما حتی وقتی در جایگاه قاتل هم که باشیم حق داریم و این واقعیت وحشتناکی‌یه.

مرد بالشی، نویسنده مارتین مک‌دونا، کارگردان محمد یعقوبی و آیدا کیخایی، خانه‌ هنرمندان

http://labynth.blogfa.com/post-384.aspx
به به آقا کیوان مجددن در تیوال :)
این جمله ی آخرتون،"همه ما حتی وقتی در جایگاه قاتل هم که باشیم حق داریم و این واقعیت وحشتناکیه" من رو یاد جمله ای از ژان رنوار انداخت که دیشب خیلی اتفاقی خوندمش. میگه: "خیلی وحشتناک است که هرکس دلیل خودش را دارد." و چقدر درسته، و چقدر وحشتناکه!!! و چقدر تو این نمایشنامه خوب در اومده...
۰۱ تیر ۱۳۹۲
بهرنگ جان ممنون از ارائه راهکار. بهش عمل کردم.
۰۴ تیر ۱۳۹۲
خواهش میکنم. خیلی سپاسگزارم از شما.
۰۴ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید