زندگی بدون هنر هیچگاه پابرجا نمیماند . من امیرمحمد امینی هستم ، دیپلم رشته ریاضی و ورودی بهمن پیشرو رشتهی بازیگری . دوره های فن بیان ، بدون را در 3 مرحلهی مقدماتی ، تکمیلی و پیشرفته گذراندم و مدرک هم دارم . در هنر به موسیقی هم علاقه مندم ولی نه به اندازهی بازی و چندین ساز مینوازم ؛ تمبک ، کاخن ، تانگدرام ، هنگدرام ، دایره و در موسیقی هم چندین دوره دیدم .
ورود من به عرصه بازیگری سال 99 با بازی در نمایش محیطی (میدانی) گنج مقدس شروع شد به مدت 15 شب و به سختی شبی دو اجرا ، در نمایش کالبد شکافی یک ذهن 30 شب در پردیس تئاتر شهرزاد نقش آفرینی کردم ، نمایش بازی هم تجربه خوبی بود در سالنی جذاب (تماشاخانه شانو) ، در نمایش ایرانیان در سالن مهرگان بازیگر فرم (پرفورمنس) بودم و چقدر این 30 شب لذت بخش بود ، نمایش هیاهوی بسیار برای هیچ هم کار بسیار خوبی بود ، چندین نمایشنامه خوانی در تماشاخانه ملک ، شهرزاد ، خانه هنرمندان و ... انجام دادم .
سابقه جلوی دوربین رفتن من به عنوان مجری در برنامه ما نوجوان ها پخش از شبکه امید آغاز شد ، در فیلم کوتاه مسخ که نقش اول را داشتم بسیار خرسند بودم چون چندین جایزه و نامزد دریافت جایزه در جشنواره های داخلی و خارجی شد ، در فیلم کوتاه اجباری اجباری بازی کردم .
در این لحظه بنده در حال بازی در نمایش بیداری کالیگولا هستم ، اثری که نمایش در نمایش است که من (امیر) نقش دستیار دوم کارگردان را بازی میکنم که متاسفانه یا خوشبختانه یکی از بازیگران رفت و من نقش لاکی را هم بازی میکنم . دستیار کارگردانی که به شدت استرس دارد و هر لحظه پی انجام کار های مختلف است برای مثال کاری کند که بازیگران آرام تر شوند ، با آنها صحبت میکند و وسایل صحنه را هی جا به جا میکند و به صحبت های کارگردان به شدت گوش میکند ولی
... دیدن ادامه ››
باز هم از کارگردانش دلگیر است .
امیر در قسمت دوم لاکی است نقشی که به قلم ساموئل بکت نوشته شده ، لاکی دیوانه شده است مدام درباره دنیا صحبت میکند از شدت خواندن ، نوشتن ، دیدن دیوانه شده ، لاکی خود را میشناسد ؟ به نظرتان میداند چه میگوید ؟ لاکی : مطمئنم دیگران هم به جای من بودند اینگونه میشدند ؛ معنی لاکی در کلمه یعنی خوش شانس ، کامروا ولی چیزی که من از او میبینم (از خود) پارادوکس است ؛ چقدر لاکی روشنفکر است و نیمکره چپ او فعال است ، فلسفه بسیار میداند به شدت زیاد در واقعا لاکی به بقیه میگوید : تو مو میبینی و من پیچش مو ؛ بیانتها صحبت میکند در مورد مغز هایی که در نهایت خوراک کرم ها میشود صحبت میکند ، از فصل ها ، روز و شب صحبت میکند .
امیر (دستیار کارگردان) مانند لاکی خیلی میداند ولی صحبت کردن را از او میگیرند و نمیگذارند حرف بزند ، هر دو استرس دارند و استرس دستیار خیلی به ایفای نقش لاکی کمک میکند .
چراغ تئاتر را با وجود پر مهرت آن روشن نگه دارید و بیاید و به تماشای بیداری کالیگولا بنشینید .