در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | صادق ملکی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:10:21
 

بازیگر

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام
خسته نباشید همگی…نمایش خوب و شریف جستار پلیکان دیدن دارد …با توجه به کار قبلی که از همین گروه دیدم (اتفاقا در همین سالن) باید پیشنهاد بدم که از اینکار حتما دیدن کنید …لزوما اگر یک کار با سلیقه ی ما همسو نیست،ضعیف نیست…شاید بهتر باشه که یه مقدار نسبت به کار های روی صحنه ( نه فقط این کار) با روی گشاده تر به تماشا بشینیم ….کوچک شما….دمتون گرم
دوست عزیز نمایش هم مثل هر هنر دیگری الفبایی داره
که ربطی به سلیقه نداره
این کار کارگردانی نداره و از میزانسن های اتفاقی و اشتباه گرفته تا...
صدابردار کار اگر موقع پخش زنگ کلیسا به تماشاچی ها نگاه کنه متوجه این می شه که تماشاچی از شدت صدا گوش هاش رو می گیره
اونقدر ایراد به کار وارده که جای صحبت نداره
اما نکنین این کار رو
فقط به فروش بلیطتون فکر نکنین
ممکنه کسی بین تماشاچی ها باشه که بهای سنگینی پرداخته باشه برای دیدن کار ضعیف شما
۱۲ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تقریبا اواخر سال 92 ... درست موقعی که دچار افسردگی شدیدی شده بودم ...یکی از روزهای به شدت سرد زمستون یه متر فلزی گرفتم دستم و شروع کردم کل خیابون های کثیف تهرانو متر کردم....از شمال به غرب و از غرب به جنوب و از جنوب به مرکز....شیش ماهی بود که هیچ اجرایی رو ندیده بودم...وقتی وارد محوطه ی تیاتر شهر شدم بیلبورد مربوط به اجرا هارو وارسی کردم نا خودآگاه گشتم دنبال یه اسمی که واسم ناشناس تر باشه که نتیجش شد یه بیلیت! شش تومنی یه نمایش مونولوگ که تو کافه تریا اجرا میرفت.....عجیب ترین بخشش این بود که برای اولین بار بود که تنها بودم....وقتی نمایش تموم شد انقد به روح و تنم نشست که کل مسیر برگشتو پیاده رفتم و متوجه گذر زمان نشدم....از اون تاریخ بود که همیشه تنها برای دیدن نمایش میرفتم....دیگه به جز اون نمایش هیچ نمایش دیگه ای به دلم نمینشست....

تقریبا اوایل سال 94 بود که خبر اومد بهادر آذری و محمدرضا سجادیان یه کارو میخوان ببرن روی صحنه...با اینکه مدت زمانی که ما همو سرجمع 24 ساعت بیشتر ندیده بودیم ولی تموم برنامه هارو جوری چیدم که بتونم نمایششونو ببینم....شیوه ی کارگردانی,بازیگری و نویسندگی به قدری خوب بود و حالمو عوض کرده بود که نه تنها متوجه نشدم که جوری رسیدم خونه بلکه یادم رفت من با خودم ماشین آورده بودم.....الان که از اون روز سه روزی میگذره خیلی خودمو نگه داشتم که کارتونو هرروز نیام ببینم که تکراری شم :)).....واقعا دمتون گرررم....عجیب ای والله دارید.....
سپاس برای حضورت صادق عزیز
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
چقد خوب و صادقانه نظرتون رو نوشتید. به دل نشست. تصمیم گرفتم حتمن این کار رو ببینم...
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر