در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال armin gondozlo | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:53:38
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
armin gondozlo (armingondi)
درباره نمایش آوریل ۱۹۱۲ i
با عرض سلام و خسته نباشید

نمایش با موسیقی و نور آغاز می شود و سعی می کند که شخصیت ها را معرفی کند. اما از طریق ساده ترین شکل ممکن، سلام من فلانی هستم! و البته که این روند ادامه پیدا می کند. این نمایش را نمی شود یک نمایش لازمان و لا مکان اعلام کرد چرا که اسم این نمایش یک تاریخ است و مکان آن مشخص، پس نمی شود هر چیز نا مربوطی در میزانس ها و دیالوگ ها و غیره را به این جمله معروف لازمان و لا مکان بودن نمایش ربط داد. در ابتدا با یک صحنه خالی مواجه می شویم اما نمایش بی چیز نیست چرا که آن سبک به شدت قائل به توان بازیگر می باشد.(که در این نمایش متاسفانه بازیگر ها به شدت در گیر یک سری ژست پوشالی هستند که البته در این مورد در ادامه بحث بیشتری می شود) به شدت با موسیقی مواجه می شویم، اما نمایش موزیکال نیست (مویسقی که با ربط یا بی ربط پخش می شود/ چرا بی ربط؟ به طور مثال: «تا انتهای عشق مرا برقصان» (به انگلیسی: Dance Me to the End of Love) ترانه‌ای عاشقانه از لئونارد کوئن شاعر و خواننده-ترانه‌سرای کانادایی است. این ترانه اولین قطعه از آلبوم سال ۱۹۸۴ کوئن با نام موقعیت‌های مختلف است. و قاعدتا نمی تواند در سال 1912 پخش شود.!!!/ داستانی که از طریق دیالوگ ها، تصاویر و میزانس ها بیان می شود به شدت سردر گم است. عقب و جلو می شود، کش می آید و یک جاهایی به دست فراموشی سپرده می شود. آیا دلیل این همه آشفتگی این است که به قول یکی از کارگردان های اثر: نمی‌خواهیم اسم خاصی روی کارمان بگذاریم و نمایش وام گرفته از فضاهایی است که در ذهن‌مان داریم. این نمایش معمایی همچنین می‌تواند در سبک‌های ابزُرد، امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم و... تعریف شود.!!! خب من مخاطب این ذهن را چگونه باید بخوانم؟... و واقعا این نمایش در همه این سبک ها گنجانده می شود و... ؟!
حقیقتا می ترسم از این پیش تر بروم و موردی به صحنه ها بپردازم چرا که داستان نمایش لو می رود و دوستان تیوالیم که می خواهند این ... دیدن ادامه ›› اثر را تماشا کنند، ممکن است دلخور شوند.
البته چند نکته خوب هم این نمایش داشت، یکی قرار گرفتن دو باند در بالای سر تماشاچی که حالت استریو جذابی به فضا می داد و دیگری بازی نقش مادر و پسر خانواده که هر دو در جاهایی از نمایش لحضاتی را به خوبی ایفا کردند. اما حیف که در کلیت هدایت نقش و بازیگری در این اثر قابل قبول نبود و بازیگران نمایش نیز چیز خاصی ارائه ندادند. حرکات فرم ناپخته و حرکات آهسته تکراری و به شدت اگزجره!!! دیالوگ های اثر دچار سر در گمی هستند و این گفته من ربطی به معمایی بودن اثر ندارد( که البته ژانر معمایی، جنایی خود بسیار مقوله بزرگی است که صحبت از آن در این مقال نمی گنجد) و انگار که همه دیالوگ ها خود را به روی مین انداخته تا فرم و حرکات اگزجره در این جبهه به جلو برود اما حیف که بی فایده.

در نهایت هم خسته نباشید می گم به گروه و آرزوی موفقیت دارم.
سلام ممنون ارمین جان.. من همیشه نقد های شمارو دنبال کردم خصوصا نقد خوبتون در مورد فیلم ارغوان و نمابش برنارد مرده است نوع نقدتون کاملا برای من آشناست.. حتی بعضی از دوستان نقدهای شمارو در صفحه اینستاگرام ودیگر صفخه ای مجازی منتشر کردن مرسی از این نگاه دقیق و موشکافانه..
۱۹ دی ۱۳۹۴
درخت شیشه‌ای آلما، کارگردان: فرید قادرپناه ... به زودی
۰۶ مرداد ۱۴۰۰
دوست عزیز گروه تئاتر «ریگولیتو»، نمایش تازه‌ی ما به نام «پناه‌کاه» از ۲ تیر در تماشاخانه‌ی ایرانشهر اجرا خواهد شد. امیدواریم شما را در سالن نمایش ببینیم.

لینک تیوال: https://www.tiwall.com/p/panahkah2
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
armin gondozlo (armingondi)
درباره فیلم ارغوان i
درهفته گذشته از یک سوراخ دوبار گزیده شدم...

آقای مرتضی اسمائیل کاشی که زمانی جایزه بهترین بازیگری جشنواره تئاتر فجر را برای بازی در نمایش های آقای ثروتی گرفت مرا مشتاق کرد که پیگیر کارهایشان باشم. خوب در آن حال و هوای تئاتر های قدیمی رضا ثروتی در کنار بازیگران قدری چون بابک حمیدیان، پانته آپناهی ها و خدا بیامرز مجید بهرامی و ... در سالن نمایش اسمائیل کاشی خوش می درخشید، اما متاسفانه در این هفته هم نمایش در حال اجرایشان را دیدم (برنارد مرده است) و هم فیلم سینمایی (ارغوان) که در هر دو جای مانور بسیاری داشت اما به هیچ عنوان نتوانستم او را باور کنم. در تیوال برنارد مرده است حدودی از نظراتم را نوشته ام.

برمی گردم به ارغوان ///
یک فیلم نچسب که در تیتراژش زده است با معرفی مرتضی اسمائیل کاشی که پررنگ ترین نقش را هم در فیلم ایفا میکند. آن هم چقدر ضعیف و منقبض، انقباضی که در شانه ها و پاهایش در برابر دوربین، کاملا مشهود و در نمایی نزدیک از چشم ها که به شدت گل درشت بود متاسفانه بی حس و حال به اصطلاح چشمانی که هیچ ... دیدن ادامه ›› چیزی پشتش نبود را شاهد بودم. بازی مکانیکی که به شدت درگیر ژست های بدنی و تکنیکی تئاتر های فرمالیستی و اگزجره است.. انگار که فرسنگ ها از مقوله عاشقی یک مرد ایرانی جداست، چه برسد به یک مرد زن و بچه دار که زنش در بستر بیماری در حال فوت است و او با کس دیگری عاشقی می کند. با گریمی میکاپ گونه و گل درشت، از آن طرف آزاده صمدی هم غیر قابل باور بود و در نهایت سکانس پیری مرتضی اسماعیل کاشی چنان فاجعه ای بود که فکر نمی کنم چه از نظر گریم و چه از نظر بازیگری و صداسازی به پای دسته چندم ترین فیلم های هندی برسد. البته که آقای اسمائیل کاشی از اساتید بازیگری در چندین آموزشگاه بازیگری در سطح تهران می باشند !!!؟
موضوع فیلم در باب موسیقی و حال هوای عاشقی است که با گره اندازی های بی خود و بی جهتش آنقدر کشدار می شود که صدای خمیازه بغل دستیت را با پوست و خونت می توانی احساس کنی...
تنها نکته مثبت فیلم از نظر من بازی بازیگر خردسال بود///


ای کاش برنارد نمی مرد

در ابتدای نمایش محمد رضا علیمردانی با صدای طنین انداز و با زیر و بمی خاصی که به صدای خود داده بود در عرض مدت زمان کوتاهی توانست مرا شیفته خود کند. و از نظر من یکی از جذابترین شخصیت های این نمایش بود که در انتهای نمایش به خاطر نبود حضور فیزیکیش در اثر، سالن نمایش را با حسرت ترک کردم. :(
نمایش را نمی خواهم تعریف کنم که دوستان تیوالی که می خواهند اثر رابببیند در دل بهم فحش ندهند :)
چند نکته مرا در این نمایش آزار داد، یکی اینکه نتوانستم طراحی صحنه را تا آخرین لحظه حلاجی کنم و چهار چوب یا نقشه یا هر چیز دیگری از طرح یک خانه از آن در آورم.حتی موقع ورود و خروج ها درب های منزل مشخص نبود به غیر از درب اتاق ژاک (برنارد) با توجه به نور پردازی (در دو صحنه)///
تعویض صحنه های پی در پی که مدام سیم ارتباطی مرا با اثر قطع می کرد. و نتوانستم دلیل آن را تکنیک فاصله گذاری برشتی بدانم(خواهشا اگر اشتباه می کنم دوستان متخصصی که نمایش را به تماشا نشسته اند مرا راهنمایی ... دیدن ادامه ›› کنند)///
پروژکتوری که با نوشته هایش مرا نادان فرض می کرد و مدام اتفاقات را به زور در حلقم چپاند///
موزیکی که در تعویض صحنه ها از آن استفاده شده بود///

از اینجا به بعد آزار دهنده نبود بلکه ناراحت کننده بود برایم

انتظاری که از این تیم نمایشی داشتم بر آورده نشد، وقتی علی سرابی و مرتضی اسمائیل کاشی در یک صحنه روبروی هم دیالوگ پاسکاری می کردند انتظار یک صحنه زیبا و دلچسب را داشتم، اما نتوانستم آن دو را باور کنم یکی به عنوان یک افسر گشتاپو (علی سرابی) و دیگری به عنوان یک سرباز فراری، آن هم در آن فضای خفقانی که از آن صحبت می شد. آقای اسمائیل کاشی بازی تقریبا متفاوتی نسبت به کار های قبلی خود که تا آنجایی که می دانم نمایش های رضا ثروتی بودند داشت اما نه باور پذیر بود و نه دلچسب که وقتی از سالن خارج می شوی کماکان شخصیتش تو را یقه کرده باشد. با اینکه در این اثر فضای بسیاری برای مانور شخصیتی داشتند اما متاسفانه بازی ایشان لذت بخش نبود برای من.
خانم ها به مراتب باور پذیر تر بودند مخصوصا مارال بنی آدم که نقش یک دختر شوخ و شنگ و لوند را بازی می کردند. که در صحنه هایی دو نفره با ژاک (برنارد) که صحنه را به دست گرفته و جذابیت خاصی به اثر می داد.///

دیالوگی از این اثر هم در یادم نمانده است، مسلما با این تیم نمی شود گفت که کار ضعیفی بود . اما دلچسب و اثر گذار هم نبود و در نهایت چیزی از نمایش عایدم نشد، البته غیر از آنکه سری به کتاب فروشی بزنم و رمان گرگ ها را بخرم و از خواندن آن کتاب لذت ببرم انشالله . :)





نوشته شما بسیار کامل و با نکته بینی دقبقی همراه بود

بیشتر بنویسید تا از خواندن نظرات شما استفاده کنیم
۱۴ آبان ۱۳۹۴
درود بر شما فرشید بزرگنیای گرامی
نظر لطفتان است.
۱۶ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
حضرت مولانا
گرچه تفسیرِ زبان روشنگر است
لیک عشقِ بی زبان روشنتر است
۱۳ آبان ۱۳۹۴
شاگر نویی باشم گر کودن و کج پوزم
چه حیله کنم تا من خود را به تو در دوزم
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما وا شو
بی پرده بیا تا من این پرده بیاندازم
۱۴ آبان ۱۳۹۴
درود بیکران بر شما شوریده نازنین
۱۴ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
armin gondozlo (armingondi)
درباره نمایش کالیگولا i
کالیگولا نمایشی است در ستایش خون

در طول تماشای این اثر آنقدر تصویر زیبا و قابهای تاثیر گذار از جلوی چشمانم گذر کرده که همچنان درگیر آن هستم. بازیگران به خوبی در جای خود قرار گرفته و کارگردانی اثر نشان از سواد بالای سازنده اثر را دارد. گزینه دوست داشتم بی شک برازنده این اثر خون بار است...
armin gondozlo (armingondi)
درباره نمایش فهرست i

(((تئاتر ارتباط بین تماشاچی و بازیگر )))
در فهرست این اتفاق میافتد؟

پرسش

آیا من تماشاچی با 3 نفر که نقش قهرمان را بازی میکنند و اینچنین بی انرژی و سردرگم (نه از لحاظکارکتری بلکه از نظر شخص بازیگر) ارتباطی برقرار میکنم؟
با مردی که کلاه به سر دارد، می آید مثلا دارد دنبال خودش میگردد ارتباطی بر قرار میکنم ؟
با خانمی که می آید و به یکباره میگوید یک دامن ... دیدن ادامه ›› کوتاه با یه یقه کیمنی و خلاصه ... ارتباطی برقرار میکنم؟
با مادر واژگون بر پیانو؟
با مرد چاق که می آید و می رود؟
با خانم اسکیت سواری که می آید ؟
با منشی که می آید و جیغ میزند و می رود ؟
با مردی که گاو می آورد و گلوله خرده است ؟
با معلم پیانو ؟
با عروسک چوب به دست؟
با زن قهرمان ؟
و...
آیا تا زمانی که بازیگر خود نمی داند برای چه بر صحنه است و هدف آن صحنه چیست، تا زمانی که بازیگر در اسارت فرم و تصاویر است و لحظه را درک نکرده می توان ارتباطی بر قرار کرد؟

استانیسلاوسکی در اواخر زندگینامه اش اعلام می کند که پس از پرداختن به تمام سبک ها و شکل های تجربی به این نتیجه رسیده است که :

"همه ی این ها بی معناست و نمی تواند یک هنر دراماتیک درونی و فعال بیافریند. تنها حاکم و فرمانروای صحنه ، بازیگر است."

یرژی گروتفسکی کارگردان بزرگ لهستانی :

تئاتر می تواند بدون گریم ، لباس ، دکور، نور پردازی و افکت های صوتی و حتی صحنه وجود داشته باشد اما بدون بازیگر نه! او این رابطه ی اساسی و این رویارویی بین دو گروه از مردم را «تئاتر بی چیز» نامید. گروتفسکی پندارهای رایج در مورد تئاتر را که عقیده بر ترکیبی بودن و هم نهادی این هنر با سایر رشه ها همچون ادبیات و معماری و غیره را رد کرده و نادرست می نامد و می گوید : تئاتر معاصر ، تئاتری است ترکیبی که می توانیم آن را تئاتر غنی نیز بنامیم. غنی از ضعف ها .او این تئاتر معاثرش را بی هویت و از هم گسیخته و گرفتار جنون سرقت هنری تفسیر و غنی می کند و برای هویت بخشی و زنده کردن و انگیزش این هنر به منشا و اساس آن که به زعم اش بازیگر و تماشاگر است روی می آورد. او با این کار گستره ی بی پایانی از روابط میان بازیگر و تماشاگر ایجاد می کرد. و همچنین گستره ی امکانی فراوانی را برای بازیگر فراهم می کرد تا با تسلط بر رفتارهایش ، محور قرار گرفته و به کنش های خلاقانه و ناب دست یابد. به عبارت دیگر گروتفسکی در پی ارتباط صمیمانه بین بازیگر و تماشاگر بود که فضای واحدی را جاری کند و حالت نخستین را به آن برگرداند.و این امکان نداشت مگر اینکه صحنه از همه چیز خالی می شد و یک غنای درونی و حسی و یک قدرت فیزیکی شکل می گرفت.البته با محوریت تماشاگر.

طبق نظریات بزرگان این عرصه و کاگردان بزرگ لهستانی آقای گرتفسکی که خط مشی و حتی ایده های نمایشی او در آثار آقای ثروتی بسیار است ( از ماه نمایش ویتسک گرفته تا ... )

به نظر من ایراد در هدایت این بازیگران است. این یک پروژه آموزشی است. در این پروسه این عزیزان چه آموزشی دیده اند. اینکه یکسری حرکات را با فلان ریتم انجام دهندو...بازیگرانی که تعدادی آماتور و تعدای نه ...

یا شاید هم در سالن کسی پایش بر روی سیم اتصال ارتباط من تماشاگر با بازیگر رفته و من کش و قوس می آیم و همه چیز کشدار و کشدار تر می شود.

اگر دوستان من را راهنمایی کنند بسیار متشکر می شوم و بر معلومات افزوده میشود.
موافقم با شما
۱۱ تیر ۱۳۹۴
کاملا موافقم... فهرست با تصاویری زیبا در 10 دقیقه اول و با فرم،معانی و شخصیت های بی ربط و تکراری در 1ساعت و 50 دقیقه آخر تمام میشود.... نمایشنامه از عشق می گوید،از عشق انسان... و در آخر جناب ثروتی با سخنرانی شان ، محمود دولت آبادی و... را زیر سوال میبرد.. "من با آنها می جنگم" و این نهایت عشق است...
۱۳ تیر ۱۳۹۴
جناب آقای قنبری درود بر شما

منونم که مطالعه فرمودید وو نظرات خود را اعلام کردید.
۱۶ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
armin gondozlo (armingondi)
درباره نمایش فهرست i
آیا هر اثر گنگی، معانی والای هنری در خود گنجانده است؟

من نمی دانم چرا هر اثری که گنگ است و سرگردان، بعضی از مخاطبین فکر میکنن که بسیار معانیه عمیق و پیچیده ای در خود گنجانده است. من به عنوان یک مخاطب عام این نمایش را دیدم و هیچ لذت که نبردم هیچ، بسیار عذاب کشیدم.

آیا غیر از این است که اثر خود باید گویا باشد؟
یا آنکه بعد از آن باید صاحب اثر آن را برایتان توضیح دهد؟
آیا مخاطب تئاتر باید در انتهای کوچه فلسفه و هنر و ادبیات باشد تا یک اثر نمایشی را ببیند و بعد از آنکه گفت من این کار را دوست نداشتم و لذت نبردم انگ بی سوادی نخورد؟
آیا ؟ آیا آیا؟ ..... هایی دیگر

من عاشق نمایش قبلی آقای ثروتی هستم. و هنوز که هنوزه با اینکه این همه در رسانه ها و اهالی ... دیدن ادامه ›› تئاتر گفته شد که یک اثر کپی شده است،! آن اثر برایم لذت بخش بوده و از هنر نمایی بازیگران آن، ایده ها و میزانسن های بسیار جذاب و پرمحتوایی که آقای ثروتی انجام داده بود لذت بردم.

اما این نمایش همانطور که در بروشور ذکر شده نتیجه یک پروژه آموزشی بوده است. رگه هایی از زیبایی کارهای قبلی آقای ثروتی را دارد. اما گنگ و طولانی، اکثریت بازی های بازیگران ضعیف است و کلیت دارای انسجام و قوامی نیست. شخصیت پردازی در کار نیست. یکسری اتفاق پشت هم که وصله های ناجور یکدیگرند. شو منی در آن بیداد میکند و....
اشاره میکنم به بازی های ضعیف قهرمانان !!!! (آخر چرا 3 تا قهرمان شبیه هم ؟؟!!) بی روح و سرد ( آیا افسرده بودن قهرمان >کارکتر> دلیل بر این می شود که بازیگر سرد و بی انرژی باشد؟) بازی هایی که بازیگر به عمق آن پی نبرده و فقط لایه ظاهری آن را نمایان میکند به طور مثال صحنه فوق العاده بصری نمایش کشتار گروه همسرایان با بازی نچسب خوردن دستها به آن صورت و ادای مونولوگ بسیار ضعیف بعد از قتل عام - آن دختری که یک هو میامد و با بیانی به شدت ضعیف خیلی بی ربط شروع میکرد به ادای چنین کلماتی : فکرش رو بکن یک دامن ... با یه یقه ... که از بس بیان آن بازیگر و حضورش در صحنه ضعیف بود که مابقی آن یادم نمیاد - مرد چاق با بالا و پایین پریدن های بی مورد نمایش های رو حوضی !!! منشی که صدایش جیغ است و مادری که نتوانست پا به پای پارتنرش بیاید و....
اما تعدادی از بازیگران جذاب و گیرا بودند به طور مثال پدر، سگ (البته تا آنجایی که نمایش هنوز کش نیامده بود )

در نهایت باید بگویم امان از رسانه و تبلیغات آنچنانی که دیگر به مخاطب این اجازه را نمی دهد که نظرش را راحت بگوید. چون انگ بی سوادی ، عقده ای قلم فرسا و غیره غیره را در این فضای شلوغ تبلیغاتی به یک مخاطب عام برچسب می زنند.

خسته نباشید همگی
متاسفانه یا خوشبختانه با شما هم نظر هستم، و از تماشای این اثر لذت نبردم، پیش از اینها هم تیاتر طولانی دیده بودم ولی تمام مدت میخکوب صندلی بودم و خیره و مات و مبهوت بازیها و صحنه اجرا، اما متاسفانه این کار نتوانست مرا بعنوان یک مخاطب عام با خود در تمام طول مدت اجرا همراه کند، باری تعریف‌های مکرر در مکرر چهره‌های شاخص در فضای مجازی و حقیقی و در اینستاگرام و چه و چه و چه... هیچ توجیهی برای من مخاطب ایجادنمی‌کند تا عدم رضایت خودم از این نمایش را پنهان کنم.

ممنون از جسارتتون برای درج نظری مخالف جریان آب! هرچند که شاید با تمام نظرات شما موافق نباشم.
۰۸ تیر ۱۳۹۴
آزمین خان لذت بردم از نوشته شما







۰۸ تیر ۱۳۹۴
درود بر شما آقای بزرگنیا
سپاسگذارم که نوشته های بنده رو تا آخر می خونید
۱۱ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
armin gondozlo (armingondi)
درباره نمایش سقراط i
فرهاد آئیش بی شک یکی از بهترین هنر نمایی های خود را به اجرا گذاشته است . مرسی لذت بردم:)
شبنم، وحید هوبخت، علی عبدالرحیم و امیر مسعود این را خواندند
زهرا و مجتبی مهدی زاده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
armin gondozlo (armingondi)
درباره اپرای عروسکی سعدی i
خیلی عالی بود مرسی از همه گروه مخصوصا آقای غریب پور عزیز
این کار رو دوست نداشتم . خوابم داشت می برد !
خدا رو شکر سالن ایرانشهر مجهز ه صندلی های نرم و راحتیه. الته که ورودی سالن هم چیز قابل داری هستش. آن هم برای چنین نمایشی
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید