کالیبان آزادی یه کلمه نیست که هی تکرارش میکنی !
خسته نباشید به گروه اجرایی کار. همهچیز به اندازه و در جای خود. امضای آقای کوشکی تو طراحی صحنه و کارگردانی کار کاملا مشهود بود. بازیها استادانه و به اندازه. ترکیب نورها و موسیقی زنده و حرکات عالی بود و باعث میشد برای لحظاتی فراموش کنم تو سالن تئاتر هستم.
بازی آقای شاهونه و فلاحتپیشه بسیار بسیار جذاب و دوست داشتنی بود. خسته نباشید تیم مستقل ❤️
اگر فقط یکبار به تماشای احتمالات بشینید، متوجه میشید که چرا هیچ بلیتی باقی نمونده! احتمالات در وهلهی اول یک تالیف شخصی از نویسندهایست که تاریخ و ادبیات رو خیلی خوب میشناسه و در دیالوگنویسی تبحر داره، اونچنان که بعضی دیالوگهاش ممکنه تا مدتها در ذهنت تکرار بشه. و در وهلهی دوم کارگردانی خوب که با انتخاب درست بازیگرهاش، بهترین بازی رو ازشون گرفته و اجازه نمیده حتی یک لحظه از فضا خارج بشن.
بنظرم در جشنواره فجر امسال باید منتظر درخشش این کار بود مگر اینکه بعضی از دیالوگهاش، کار دستش بده که امیدوارم این اتفاق نیوفته ...
خسته نباشید به علیشمس عزیز و تیمش و حتی اون خانمی که مشخصاً سطحش از باقی بازیگرها پایینتر بود اما اسمش نه !
« ما کتاب نمیسوزنیم، ما کتابنویس رو میسوزونیم ! »
باید خسته نباشید بگم به تیمی که با وجود اون ضربهی روحی عمیق تونست سرپا بایسته. روح ساشای عزیز در آرامش. و خسته نباشید به بهنام شرفی درجه یک که در مقام رفیق وارد شد و همهچیز رو به بهترین شکل ممکن پیش برد. تلاقی اشکها و لبخندها در طول اجرا چیزی بود که باعث شد از فضا لذت ببرم، طنز تلخی که نیاز بود. روابط بین کاراکترها خیلی خوب دراومده بود و اجازه نمیداد از فضای کار بیرون بیام. غم عظیم پشت این ماجرا و تلخیش اون چیزی بود که باید به ما یادآوری میشد... دمتون گرم که ایستادین و نام آقای کشوادی با این کار قطعا جاودانه خواهد بود.
یک اجرای متوسط از یک ایدهی خوب.
نمادها، دیالوگها، فضا و روایت الهامگرفتهشده از کتب مقدس برای من واقعا جذاب بودن. همینطور چند قاب خوب در طول اجرا دیدیم خصوصا هرقدر که به پایان اجرا نزدیک میشدیم. استفاده از یک کودک، قرارگیری بازیگران بین تماشاگران و کمدی سیالی که در موقعیت حضور داشت چندتا از موضوعاتی بود که برام جذاب بود.
اما در بازی گرفتن از بازیگرها و اجرایی که داشتن ( شاید فقط اون شبی که من حضور داشتم ) یک افتضاح به تمام معنا. جز چند کاراکتر که رو صدا و بیانشون مسلط بودن ( خانم دانشمند، پولوس مقدس ، خانم اسپری به دست و خانمی که از بهشت اومده بودن ) باقی بازیگرها جیغ میزدند و رو تندترین و نامفهومترین ریتم ممکن دیالوگ میگفتن که جز سردرد چیزی عاید ما نکرد. همینطور در طول اجرا بازیگرها وقتی دیالوگهاشون رو میگفتن انگار از نقش درمیاومدن و خودشون میشدن و تداوم حسی نداشتن متاسفانه ...
ژپتو / یک پایان نجاتبخش.
تبریک و خستهنباشید به عوامل کار. بازیها بهنظرم کاملا خوب دراومده بودن. خصوصا ویژگیهای عروسکی در عروسکها کاملا مشهود بود و برای من بازی پاپ درخشان بود. و همینطور انتخاب بازیگر کارلو به علت صدای کودکانهشون جزو انتخابهای خیلی درست کار بود. شخصا از فرمهای تو طول اجرا و بازیها لذت بردم. اما گاهی خط روایی داستان ارتباط کار رو با ما قطع میکرد و افتادن ریتم هم مزید بر این علت شد که تماشاگر رو پس بزنه و خستهکننده بشه. کلاژهای خوب از فرم و بازی که اگر اون پایانبندی مناسب رو نداشتن ابدا لذتبخش نبودن اما یک پایان نجاتبخش این کار رو تو ذهن من ثبت کرد. موفق باشین