سلام به همه
ابتدا اینکه، ممنونم از نظرهای دوستان .. خوندنشون مفید بود.
برداشت ۱ - چه میگوید؟
نمایشی با ساختار روایی (به تاسّی از برشت) از یک نمایش اجباری در یک اردوگاه اجباری به کارگردانی یک جبّار درباره یک جامعه جدیدا فاشیست و سنتا فئودالیست و با محوریت دخترک رعیتی که نمایشگری و رامشگری میکند و ..
نمایش (دخترک با تضاد در درون و بیرون) در نمایش (به جبر کارگردان جبار) در نمایش (فرمانبری ناچار در اردوگاه) در نمایش (برای جلب توجه و برانگیختن تفکر ما)
اردوگاه (عشرتکده - دادگاه) در اردوگاه (صحنه تمرین) در اردوگاه (آشویتس) در اردوگاه (صحنه زندگی)
برداشت ۲ - چگونه میگوید؟
با فاصلهگذاری
... دیدن ادامه ››
/ با مسلک روایتگری / با دو انسان/اسب/بازیگر که بر ما و صحنه اشراف دارند .. با وجود آنها قرار است خطر غرق شدن ما در نمایش وجود نداشته باشد تا ما بیشتر فکرکنیم.
از طرف دیگر پرداختها اکپرسیو است؛
احتمالا دیالوگها هم قرار است برانگیزاننده باشد ..
برداشت ۳ - چه میشوم؟
ایمپرشنی روی من ندارد ..
نه دیالوگها ..
نه عصیانها ..
نه عصیانها در پسزمینه اطاعتها
تفکری هم بر نمیانگیزد ..
نه در لایه محتوای نمایش (که فرم غلبه میکند)
نه در لایه نمایش در نمایش (که در اینجا، ساختار با غلبه روایی و نه دراماتیک، مرا به جایی فرو نمیکشد تا سپس از آنجا به بیرون پرتاب شوم و پس آنگاه، یقظهای حاصلم باشد.)
ضمن اینکه همسطح نبودن پرداخت و تکنیک نمایش، با قوت بیان و حس بازیگران، درونمایه انتقادی نمایش را به نوعی علیه خود "نمایش انسان/اسب .." بسیج میکند ... !
برداشت ۴ - چه میماند؟
پرداخت و تکنیک .. و نه لزوما فرم
برداشت ۵ - به مثابه چراغقوهای از صحنه به سوی صندلیها
موبایلش را بر کشید،
صفحه به سوی صحنه ..
در کانون دید کارگردان و نویسنده
توییتر بالا بود
فریاد زد:
از اینها برایم بساز
اگر تشویق و زنده باد بیشترم را میخواهی ..
.. بیشتر از حرفهایی که اینجا مینویسم برایم بزن ..
آخر من در جنگم ..
جنگ با ساختاری که فکر میکنم علاقه دارد حرفهایی مثل او بزنم ..