در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ابرشیر | درباره نمایش گفت و گوی فراریان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:28:07
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
((( نرینه-کلام محوری، فاشیسم تولید می کند ! )))

نمایش " گفتگوی فراریان" ، نمایش در نمایشی است که ازمنطق روایی معمول این گونه نمایش ها،سرپیچی می کند. مضمون اصلی آن درباره ی درهم تنیدگی پیوند "قدرت و زبان" با هستی و وجود و عمل انسانی، در طول تاریخ پیدایش زبان و تکلم است . شاید قصد این دارد که با کلمه ها و کلام ،دوباره برجی بسازد تا بلکه راه رستگاری نوع بشر گشوده شود ..اما دریغ که به واسطه ی رویکرد(شاید ناخودآگاه) نرینه محورانه ی خالقانش به نتیجه ای جز تباهی و فاشیسم ره نمی برد..
***
حین تماشای "گفتگوی فراریان"، شاید پرسش هایی ایجاد شود از قبیل اینکه آیا معنا ی درون کلمه، برای دهه ها و قرن ها سلب و متجسد می شود؟ آیا معنای کلمات با مقتضیات زمانی،مکانی تغییر می یابند؟ آیا نگاه نرینه محور و مردسالار که سلطه جو و اشغالگر و مستبد است منجر به تجاوز به ساحت زبان و مفاهیم برابر وانسانی اش و متعاقب آن بروز فاجعه های بشری در طول ... دیدن ادامه ›› تاریخ نیست؟
آیا اخلاقیات با زبان ساخته می شود یا به زبان تزریق شده است؟ چرا اعمال مشابه آدمی در موقعیت های گوناگون ذیل کلمات مختلف بار ارزشی ،گاه ،متضادی به خود می گیرند؟(مثل فرار و مهاجرت)
***
به نظر می رسد از آغاز نمایش فراریان، تاکیدی وجود دارد مبنی بر رویکرد کلام-آوا محورانه ( Logocentrism ) ؛ ؛؛"در آنجا که کلمه بود" ، "کلمه" در مقام منشاء همه ی چیزها،ضامن حضور کامل جهان است،همه چیز نتیجه ی این یک علت است.؛؛. پرداخت این مضمون در عرصه تاتر ایده ی "غلبه گفتار بر نوشتار" را به صراحت بروز می دهد.
***
نمایشنامه ی آقای محمد زارعی،با تبعیت از قوانین و مناسبات سلطه جو و نرینه مدارانه، نوشته شده است که البته بخشی از آن طبیعتا مربوط به ارتباط تماتیک با موضوعات نمایش است اما نگاه او نگاهی نقادانه و زاویه داری نسبت به ماجرا به نظر نمی رسد بلکه رویکرد همراه و همدلانه و همساز است ( و این مساله ای قابل نقد ) . شیوه ی اجرایی و کارگردانی آقای شجره نیز بر همین الگو استوار شده. چنین رویکردی ،آهنگ اجرای متن را نه بر پایه گفتگو(دیالوگ)؛که در عنوان نمایش هم راه یافته؟؛ که بر پایه مونولوگ شخصیت اصلی(دستوردهنده- کارگردان- افسر اس اس - بخت النصر) به پیش میبرد.
معشوقه و هنرپیشه زن در این نمایش داخل نمایش ، و اساسا زن در کل نمایش فراریان حضور ندارند.نقش دستیار زن،آگاهانه ،به خام ترین شکل ممکن، ادای آن نقش ها را روخوانی می کند.خنگ است و انفعال رقت باری دارد.کم حرف است و صرفا به اوامر کارگردان(بهبودی) گوش می دهد... کارگردان شک برده که یارش همراه دوست بازیگرش به او خیانت می کنند .. این را از تکه کلام های زن که از زبان دوست بازیگرش می شنود ،حدس زده است.... این ایده ی( گاه) توهمی واغراق شده تکرارشونده خیانت دیدگی ، از یک ذهن مردسالار برمی اید و بهانه ای توجیه پذیری است برای ترک و رهایی وضعیت موجود و رفتن و شانه خالی کردن از تعهد! البته که خیانت از هر دو طرف(زن یا مرد) امری مذموم و کریه و توجیه ناپذیر است...
در نمایش فراریان ،برج بابل ، به عنوان نماد فالیک ،نشانه نمادین پررنگی از سلطه و استبداد مردمحورانه ای است که نتایجی جز جنگ و آوارگی و سرگردانی و آشیویتس و ... ندارد و پایان نا امید و تصمیم دهشتبار پذیرش فاشیسم از سوی نقش نویسنده-کارگردان این نمایش ،از دست آوردهای رویکرد رعب آور واشغال گر مردسالاری قاتل و مرگ آفرین می تواند باشد.
***
این نمایش در چند سطح روایتی در هم ادغام و اجرا می شود که شیوه ی جالب و خلاقانه ای به نظرم رسید .بازی رضا بهبودی در بعضی قسمت ها کمی Overact و همسان بود(به خصوص در بخش های داستان کارگردانی و تمرین نمایش ) ...بروز حس دلخوری و دلزدگی در نقش نویسنده -کارگردان که شاید ناشی از ناامیدی فکری هنرمند این دوره باشد و پرخاشگری هایش، که لابد از ظن خیانتی که فکر می کند به او رفته است، قرار است به حس آیینی دگردیسی در فراز برج بابل بدل شود و سرانجام به رایش سومی دیوانه، پیوند بخورد .. موسیقی در این نمایش به میزان و شکلی که شنیده و ارایه می شود، بیشتر دست و پاگیر است تا جلوبرنده مضمون .
***
نگاه فالوسنتریک با غالبیت سرکوبگر مردانه، تحقق معنای برابری و انسانیت را از کلمات، کوچ می دهد و سرگردانشان میسازد.
مردسالاری و نرینه کلام محوری است که زبان فارسی، عبری، عربی، انگلیسی ،آلمانی ،فرانسه و... ، را فلسطینی می کند!