برداشتی آزاد از نمایش "لیلی نام تمام دختران ایران زمین است."
.
سیندرلا یا لیلی، مساله این است!
.
هبوط کردم در دنیایی زمخت و نا امن، جهانی که هر لحظه ممکن است موشکی ناگاه با خاک یکسانش کند، اما این همه ی رنج نیست. رنج اینجاست که تنها ساکنان این دنیای خاکستری، چهار مرد هستند.
مردانی که تنها دلخوشی شان این است که بتوانند روزی آزادی خود را بازیابند و به جهانی دیگر رجعت کنند، همان جهانی که تنها پیوندشان با آن رادیویی است که حالا همان را هم از دست داده اند.
اما این یا آن جهان چه توفیری دارد! جز اینکه شاید بعد از این تبعید ناخواسته موجودی را باز یابند به نام زن!
اما حالا که باد لباسی را با
... دیدن ادامه ››
خود به این تبعیدگاه آورده، پرسش اساسی اینجاست که این لباس که لباس نیست!، سیندرلاست یا لیلی!؟
به گمانم این یک دوراهی است که هر مردی، روزی، جایی با آن مواجه می شود. لازم است هرکدام از ما به این پرسش پاسخ دهیم که آیا می خواهم با لباسی در دست به سراغ زنانی که همچون مانکن ها صف کشیده اند بروم و لباسی را که با ذهنیت خود دوخته ام، یکی یکی بر قامتشان اندازه کنم تا عروسک مناسب خود را همچون سیندرلایی که خود چیزی جز جامه ای اندازه به قامتم نیست تهیه کنم و با خود به خانه ام بیاورم، یا اینکه لباس های دست دوز ذهنم را به کناری بگذارم تا روزی جایی، لیلی ای را بیابم که نه لباسی بر قامتش اندازه است و نه او جامه ای دوخته بر قامت من!
لیلی آن زنی است که نه خود را با من اندازه می کند و نه من را یارای اندازه کردنش!
لیلی زنی است با اندازه های خودش، زنی که نه بر قامت و نه در چمدان هیچ مردی جا نمی شود.
لیلی نه جامه است و نه جامه ای گم کرده است که منتظر باشد تا مردی همچون شهزاده ی سیندرلا از راه برسد و جامه ی نیکبختی اش را بیاورد.
لیلی سیندرلا نیست...
.
امیرفرهاد حنیف زادگان