در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امیرفرهاد حنیف زادگان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:38:33
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
برداشتی آزاد از نمایش "لیلی نام تمام دختران ایران زمین است."
.
سیندرلا یا لیلی، مساله این است!
.
هبوط کردم در دنیایی زمخت و نا امن، جهانی که هر لحظه ممکن است موشکی ناگاه با خاک یکسانش کند، اما این همه ی رنج نیست. رنج اینجاست که تنها ساکنان این دنیای خاکستری، چهار مرد هستند.
مردانی که تنها دلخوشی شان این است که بتوانند روزی آزادی خود را بازیابند و به جهانی دیگر رجعت کنند، همان جهانی که تنها پیوندشان با آن رادیویی است که حالا همان را هم از دست داده اند.
اما این یا آن جهان چه توفیری دارد! جز اینکه شاید بعد از این تبعید ناخواسته موجودی را باز یابند به نام زن!
اما حالا که باد لباسی را با ... دیدن ادامه ›› خود به این تبعیدگاه آورده، پرسش اساسی اینجاست که این لباس که لباس نیست!، سیندرلاست یا لیلی!؟
به گمانم این یک دوراهی است که هر مردی، روزی، جایی با آن مواجه می شود. لازم است هرکدام از ما به این پرسش پاسخ دهیم که آیا می خواهم با لباسی در دست به سراغ زنانی که همچون مانکن ها صف کشیده اند بروم و لباسی را که با ذهنیت خود دوخته ام، یکی یکی بر قامتشان اندازه کنم تا عروسک مناسب خود را همچون سیندرلایی که خود چیزی جز جامه ای اندازه به قامتم نیست تهیه کنم و با خود به خانه ام بیاورم، یا اینکه لباس های دست دوز ذهنم را به کناری بگذارم تا روزی جایی، لیلی ای را بیابم که نه لباسی بر قامتش اندازه است و نه او جامه ای دوخته بر قامت من!
لیلی آن زنی است که نه خود را با من اندازه می کند و نه من را یارای اندازه کردنش!
لیلی زنی است با اندازه های خودش، زنی که نه بر قامت و نه در چمدان هیچ مردی جا نمی شود.
لیلی نه جامه است و نه جامه ای گم کرده است که منتظر باشد تا مردی همچون شهزاده ی سیندرلا از راه برسد و جامه ی نیکبختی اش را بیاورد.
لیلی سیندرلا نیست...
.
امیرفرهاد حنیف زادگان
›› تا ۲ پاسخ



برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"اگه همه ی خاطراتی که از بچگی تا الان برامون می مونه تو کله مون مثل یک آهنگ می شد ، الان همه مون یه آهنگ مشترک داشتیم."
امشب نمایش سرگیجه را دیدم و بسیار دوست داشتمش. دوست داشتمش همچون شراب تلخی که مرد افکن بود، دوست داشتمش همچون زخمی عمیق و قدیمی که چندان به آن خو کرده ام که وقتی از خواب برمی خیزم ابتدا دستی روی آن می کشم تا مطمئن شوم هنوز هست، که اگر روزی آن زخم قدیمی و عمیق دوست داشتنی نباشد لابد از دیار زندگان جدا شده ام...
تلخ بود، از آن تلخ هایی که نمک را درست می پاشید روی زخم و احساسات خودآزارانه ی مرا نشئگی می داد...
مجتبی مهدی زاده این را پاسخ داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب این نمایش را دیدم.
نمایش درمورد یک وکیل دادگستری بود به نام فرهاد که بدلیل بروز معضلاتی، در حال جدا شدن از همسرش بود.
المنت لله بنده هم وکیل دادگستری هستم و دست بر قضا نامم نیز فرهاد است و شوربختانه از همسرم نیز جدا شده ام!
تصور بفرمایید حال بنده را هنگام اجرای نمایش!
وقتی بانو در نمایش می فرمود: خاک بر سرت فرهاد! کانه خاکها مستقیما روی سر بنده می ریخت!
در پایان نمایش کارت ویزیتم را به آن یکی فرهاد خان وکیل دادم که اگر جایی لازم بود خاکی چیزی بر سر کسی ریخته شود خبرم کنند!
.....
گذشته از آن، در مجموع نمایشی جدی، چالش برانگیز و بسیار خوش ساخت بود، هرچند از ایرادات حقوقی بری نبود.
تماشای این نمایش زا به دوستان و همکاران عزیز پیشنهاد می کنم.
:)) جالب بود. هرچند کاش در موارد بهتری این شباهت ها وجود داشت :)
۰۹ آبان ۱۳۹۴
واقعا ؟؟؟چه جالب ....من فکر میکنم هر صد سال یکبار این اتفاق بیفته !! وقتی که قمر در عقرب باشه !!!
۱۰ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم نمایش بیضایی، تاویلی متفاوت و شاید بتوان گفت پسامدرن از شاهنامه است.
سه داستان سیاوش و سودابه، رستم و سهراب، و ضحاک ماردوش را این بار با نگاهی متفاوت از شاهنامه می بینیم. به تعبیر من در این نمایش، شاهنامه زمینی شده است و اسطوره های آن دست یافتنی تر هستند.
ایراد بزرگ نمایش این بود که قسمت های زیادی از دیالوگ ها به دلایل مختلف واضح شنیده نمی شد.
موسیقی و حرکات نمایشی بسیار هماهنگ و از نقاط قوت کار بود.
به دوستانی که از طرفی به شاهنامه علاقمند هستند و از طرف دیگر کارهای تاریخی بیضایی را می پسندند پیشنهاد می کنم این نمایش را تماشا کنند.
›› تا ۲ پاسخ


حامد افتخاری، ذوق زده و نفیسه نوری این را پاسخ داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

امشب به تماشای این نمایش فوق العاده نشستم. نمایش مستند گونه ای که ماجرای سه زن قاتل را روایت می کند. قاتل زنجیره ای که برای سرقت اموال، زنان مسن را به قتل می رساند، شهلا جاهد و زنی که در قشم بنا بر ادعای خود برای دفاع از ناموس مرتکب قتل شده بود.
نمایشی با بازی های خیره کننده و دیالوگ های بسیار طبیعی و باورپذیر چنانکه گویی من وکیل در دادگاه و دادسرا هستم.
نمایشی زنانه و فوق العاده انسانی. نمایشی که یک حقوق دان برای دست یافتن به لایه های متفاوت آن باید قوانین را پشت در سالن رها کند و آنگاه به تماشا بنشیند، به عنوان یک انسان.
نمایشی فاقد قضاوت و در عین حال بسیار موشکافانه که یک جرم شناس را به عمق دریافت های روانشاختی و جرم شناختی می برد.
به بانو ساناز بیان، نویسنده و کارگردان جوان این اثر که با تعمقی مثال زدنی، تماشاگر را به درون ذهن و روان این قاتلان رهنمون می شود درود می فرستم. ان شاء الله مطلبی مفصل درخصوص این نمایش منتشر خواهم کرد.
امیرفرهاد حنیف زادگان
وکیل دادگستری
›› تا ۳ پاسخ



کیان، فهیمه تردست، Positron، زهرا، رضا قسمتی و ذوق زده این را پاسخ داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید